جی دانلود

ساخت وبلاگ

 

نام محصول

قیمت (ریال)

http://www.irancn.com/images/home/noghte.gif سریال ایزل (دوبله فارسی)

130,000

http://www.irancn.com/images/home/noghte.gif فيلم سه بعدي با عينك مخصوص - اورژينال

89,000

http://www.irancn.com/images/home/noghte.gif لاك شبرنگ

79,000

http://www.irancn.com/images/home/noghte.gif کیف آلوما والت Aluma Wallet

148,000

http://www.irancn.com/images/home/noghte.gif لیوان لنز دوربین Camera Cup

169,000

http://www.irancn.com/images/home/noghte.gif مجموعه بي نظير كارتون winx

125,000

http://www.irancn.com/images/home/noghte.gif شابلون طراحي ابرو

55,000

http://www.irancn.com/images/home/noghte.gif قلم خش گير خودرو هاي ايران خودرو و سايپا

130,000

http://www.irancn.com/images/home/noghte.gif سریال سوپرنچرال

140,000

http://www.irancn.com/images/home/noghte.gif سریال خارق العاده آموزش زبان extra

78,000

http://www.irancn.com/images/home/noghte.gif محافظ دست با طرح تاتو

75,000

http://www.irancn.com/images/home/noghte.gif سريال کمدي نظريه ي بيگ بنگ

80,000

جی دانلود...
ما را در سایت جی دانلود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : حسین gdownload بازدید : 651 تاريخ : پنجشنبه 24 اسفند 1391 ساعت: 11:47

 
 آن کس که در عیب خود بنگرد، از عیب جویی دیگران باز ماند، و کسی که به روزی خدا خشنود باشد، بر آنچه از دست رود اندوهگین نباشد، و هر کسی که شمشیر ستم برکشد با آن کشته شود، و آن کس که در کار ها خود را به رنج اندازد خود را هلاک سازد، و هر کس خود را در گرداب های بلا افکند غرق گردد، و هر کس به جاهای بدنام قد گذاشت متهم گردید. و کسی که زیاد سخن گوید زیاد هم اشتباه دارد و هر کس که بسیار اشتباه کرد، شرم و حیا او اندک است، و آن که شرم و حیاء او اندک است، پرهیزکاری او نیز اندک خواهد بود و کسی که پرهیزکاری او اندک باشد دلش مرده، و آن که دلش مرده باشد در آتش جهنم سقوط خواهد کرد. و آن کس که زشتی های مردم را بنگرد و آن را زشت بشمارد، سپس همان زشتی ها را مرتکب می شود، پس او احمقی واقعی است. قناعت مالی است که پایان نیابد، و آن کسی که فراوان به یاد مرگ باشد در دنیا به اندک چیزی خشنود است، و هر کس بداند که گفتار او نیز از اعمال او محسوب می شود جز به ضرورت سخن نگوید. 
 
 منبع: نهج البلاغ
جی دانلود...
ما را در سایت جی دانلود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : حسین gdownload بازدید : 607 تاريخ : سه شنبه 22 اسفند 1391 ساعت: 13:33

برای بزرگتر دیدن بر روی عکس تقه بزنید


این عکس یکی از قدیمی ترین عکسهای گرفته شده در دهکده جزن هست. عده ای از اهالی دهکده در کنار دیوار قلعه ایستاده اند 



برای بزرگتر دیدن بر روی عکس تقه بزنید


بچه های دهکده در فصل گرمای تابستان خودشان را به آب میزنند




برای بزرگتر دیدن بر روی عکس تقه بزنید


 بچه های دهکده جزن در یک روز تعطیل در فصل زمستان در کنار جوی آب به تفریح مشغول هستند



همه عکس ها در نیمه اول دهه 40 ثبت شده است



جی دانلود...
ما را در سایت جی دانلود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : حسین gdownload بازدید : 1662 تاريخ : سه شنبه 22 اسفند 1391 ساعت: 13:30





دانلود رمان کلیدر-محمود دولت آبادی- مجموعه کامل 10 جلدی





جلد اول




جلد دوم




جلد سوم




جلد چهارم




جلد پنجم




جلد ششم




جلد هفتم





جلد هشتم




جلد نهم



جلد دههم




دانلود کل 10 جلد رمان کلیدر با حجم 40 گیگابایت یک جا در مدیا فایر دانلود کنید



منبع کافه کتاب

جی دانلود...
ما را در سایت جی دانلود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : حسین gdownload بازدید : 2889 تاريخ : سه شنبه 22 اسفند 1391 ساعت: 13:30

از کوچۀ رندان

دانلود کتاب از کوچۀ رندان


نویسنده: عبدالحسین زرین‌کوب







جی دانلود...
ما را در سایت جی دانلود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : حسین gdownload بازدید : 705 تاريخ : سه شنبه 22 اسفند 1391 ساعت: 13:30




جی دانلود...
ما را در سایت جی دانلود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : حسین gdownload بازدید : 538 تاريخ : سه شنبه 22 اسفند 1391 ساعت: 13:30


کتاب های ماندگار کتاب های متن اصلی و اسکن شده



کتاب های ماندگار طعم خوش زندگی



لحظات زیبا و خاطرات خوش در کوچه های ماندگار



کوچه کتاب های ماندگار 



آرم زیبای کتاب های انتشارات امیرکبیر



کوچه کتاب های ماندگار  کوچه فریادهای یک دوره گرد پیر 



عطر کوچه پس کوچه های ماندگار



بوی عطر دیوارهای کاهگلی در کوچه کتاب های ماندگار

جی دانلود...
ما را در سایت جی دانلود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : حسین gdownload بازدید : 744 تاريخ : سه شنبه 22 اسفند 1391 ساعت: 13:30

سیگار قدیمی هما ویژه



سیگار قدیمی اشنو ویژه



سیگار قدیمی با علامت تجاری کارخانه لاهیجان 



سیگار قدیمی اشنو ویژه


شرکت دخانیات ایران هما 50 تایی



سیگار قدیمی زر فیلتردار



سیگار فدیمی با آرم کارخانه راستی و پسر



تبلیغ قدیمی سیگار اشنو پارس



کارخانه سیگار سلطانی اصفهان



سیگار قدیمی اشنو پارس





سیگار قدیمی اشنو ویژه



سیگار قدیمی مهر 



سیگار قدیمی جیگاره زرین



سیگار قدیمی هما فیلتردار



سیگار فروردین 



سیگار قدیمی آپادانا



سیگار بهمن



سیگار تیر



سیگار قدیمی 



سیگار قدیمی فیلتردار زرین



سیگار قدیمی تاج با فیلتر مخصوص



سیگار قدیمی آسیا



سیگار قدیمی



سیگار اشنو نو 



سیگار قدیمی آپادانا فیلتردار



سیگار قدیمی پارس



سیگار اشنو ویژه




سیگار هما ویژه



سیگارهای جدید ایرانی


توجه: من با زحمت بسیار این عکسها را به شکل آبرومندی روتوش کرده ام لطفا در صورت کپی چیزی بر روی عکسها ننویسید و همینطور ساده در وبلاگهایتان بگذارید در ضمن از شما خواهش میکنم که در صورت کپی نام کتاب های ماندگار را ذکر کنید وگرنه شما را هرگز نخواهم بخشید 


جی دانلود...
ما را در سایت جی دانلود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : حسین gdownload بازدید : 9753 تاريخ : سه شنبه 22 اسفند 1391 ساعت: 13:30

دانلود کتاب ضیافت


نوشته: گراهام گرین


ترجمه : حسن صالحی




جی دانلود...
ما را در سایت جی دانلود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : حسین gdownload بازدید : 1331 تاريخ : سه شنبه 22 اسفند 1391 ساعت: 13:30

مرد سوم

دانلود کتاب مرد سوم 


نویسنده: گراهام گرین


مترجم: مجید اسلامی





جی دانلود...
ما را در سایت جی دانلود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : حسین gdownload بازدید : 770 تاريخ : سه شنبه 22 اسفند 1391 ساعت: 13:30

مامور ما در هاوانا

دانلود کتاب مامور ما در هاوانا


نویسنده: گراهام گرین


مترجم: غلامحسین سالمی




جی دانلود...
ما را در سایت جی دانلود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : حسین gdownload بازدید : 3517 تاريخ : سه شنبه 22 اسفند 1391 ساعت: 13:30





دانلود کتاب نیرنگستان نوشته صادق هدایت متن اصلی و اسکن شده




جی دانلود...
ما را در سایت جی دانلود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : حسین gdownload بازدید : 8854 تاريخ : سه شنبه 22 اسفند 1391 ساعت: 13:30


دانلود کتاب وغ وغ ساهاب – صادق هدایت

متن اصلی و اسکن شده





منبع کافه کتاب

جی دانلود...
ما را در سایت جی دانلود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : حسین gdownload بازدید : 3904 تاريخ : سه شنبه 22 اسفند 1391 ساعت: 13:30

 

به روز ۱۲ فروردین ۱۳۳۴ ه.ش در شهرضا در خانواده ای مستضعف و متدین بدنیا آمد. او در رحl مادر بود که پدر و مادرش عازم کربلای معلّی و زیارت قبرسالارشهیدان و دیگر شهدای آن دیار شدند و مادر با تنفس شمیم روحبخش کربلا، عطر عاشورایی را به این امانت الهی دمید.
محمد ابراهیم درسایه محبّت‍ های پدر ومادر پاکدامن، وارسته و مهربانش دوران کودکی را پشت‍سر گذاشت و بعد وارد مدرسه شد. در دوران تحصیلش از هوش واستعداد فوق‍العاده‍ای برخوردار بود و با موفقیت تمام دوران دبستان و دبیرستان را پشت سر گذاشت. 
  
هنگام فراغت از تحصیل بویژه در تعطیلات تابستانی با کار وتلاش فراوان مخارج شخصی خود را برای تحصیل بدست می‍آورد و از این راه به خانواده زحمتکش خود کمک قابل توجه ای می‍کرد. او با شور ونشاط و مهر و محبت و صمیمیتی که داشت به محیط گرم خانواده صفا و صمیمیت دیگری می‍بخشید.
پدرش از دوران کودکی او چنین می‍گوید: « هنگامی که خسته از کار روزانه به خانه برمی‍گشتم، دیدن فرزندم تمامی خستگی‍ها و مرارت‍ها را از وجودم پاک می‍کرد و اگر شبی او را نمی‍دیدم برایم بسیار تلخ و ناگوار بود. »
اشتیاق محمد ابراهیم به قرآن و فراگیری آن باعث می‍شد که از مادرش با اصرار بخواهد که به او قرآن یاد بدهد و او را در حفظ سوره‍ ها کمک کند. این علاقه تا حدی بود که از آغاز رفتن به دبیرستان توانست قرائت کتاب ‍آسمانی قرآن را کاملاً فرا گیرد و برخی از سوره‍ه ای کوچک را نیز حفظ کند. 
دوران سربازی :
در سال ۱۳۵۲ مقطع دبیرستان را با موفقیت پشت سرگذاشت و پس از اخذ دیپلم با نمرات عالی در دانشسرای اصفهان به ادامه‍ تحصیل پرداخت. پس از دریافت مدرک تحصیلی به سربازی رفت ـ به گفته خودش تلخ ‍ترین دوران عمرش همان دوسال سربازی بود ـ در لشکر توپخانه اصفهان مسؤولیت آشپزخانه به عهده او گذاشته شده بود.
ماه مبارک ‍رمضان فرا رسید، ابراهیم در میان برخی از سربازان همفکر خود به دیگر سربازان پیام فرستاد که آنها هم اگر سعی کنند تمام روزهای رمضان را روزه بگیرند، می‍توانند به هنگام سحری به آشپزخانه بیایند. «ناجی» معدوم فرمانده لشکر، وقتی که از این توصیه ابراهیم و روزه گرفتن عده‍ای از سربازان مطلع شد، دستور داد همه سربازان به خط شوند و همگی بدون استثناء آب بنوشند و روزه خود را باطل کنند. پس از این جریان ابراهیم گفته بود: « اگر آن روز با چند تیر مغزم را متلاشی می‍کردند برایم گواراتر از این بود که با چشمان خود ببینم که چگونه این از خدا بی‍خبران فرمان می‍دهند تا حرمت مقدس ‍ترین فریضه دینمان را بشکنیم و تکلیف الهی را زیرپا بگذاریم. »
امّا این دوسال برای شخصی چون ابراهیم چندان خالی از لطف هم نبود؛ زیرا در همین مدت توانست با برخی از جوانان روشنفکر و انقلابی مخالف رژیم ستم شاهی آشنا شود و به تعدادی از کتب ممنوعه (از نظر ساواک) دست یابد. مطالعه آن کتاب‍ها که مخفیانه و توسط برخی از دوستان، برایش فراهم می‍شد تأثیر عمیق و سازنده‍ای در روح و جان محمدابراهیم گذاشت و به روشنایی اندیشه و انتخاب راهش کمک شایانی کرد. مطالعه همان کتاب‍ها و برخورد و آشنایی با بعضی از دوستان، باعث شد که ابراهیم فعالیت‍ های خود را علیه رژیم ستمشاهی آغاز کند و به روشنگری مردم و افشای چهره طاغوت بپردازد. 
دوران معلمی:
پس از پایان دوران سربازی و بازگشت به زادگاهش شغل معلمی را برگزید. در روستاها مشغول تدریس شد و به تعلیم فرزندان این مرز و بوم همت گماشت. ابراهیم در این دوران نیز با تعدادی از روحانیون متعهد و انقلابی ارتباط پیدا کرد و در اثر مجالست با آنها با شخصیت حضرت امام (ره) بیشتر آشنا شد. به دنبال این آشنایی و شناخت، سعی می‍کرد تا در محیط مدرسه و کلاس درس، دانش آموزان را با معارف اسلامی و اندیشه های انقلابی حضرت امام (ره) و یارانش آشنا کند.
او در تشویق و ترغیب دانش آموزان به مطالعه و کسب بینش و آگاهی سعی وافری داشت و همین امور سبب شد که چندین نوبت از طرف ساواک به او اخطار شود. لیکن روح بزرگ و بی‍باک او به همه آن اخطارها بی اعتنا بود و هدف و راهش را بدون اندک تزلزلی پی می‍گرفت و از تربیت شاگردان خود لحظه ‍ای غفلت نمی‍ورزید.
با گسترش تدریجی انقلاب اسلامی، ابراهیم پرچمداری جوانان مبارز شهرضا را برعهده گرفت. پس از انتقال وی به شهرضا برای تدریس در مدارس شهر، ارتباطش با حوزه علمیه قم برقرار شد و بطور مستمر برای گرفتن رهنمود، ملاقات با روحانیون و دریافت اعلامیه و نوار به قم رفت وآمد می‍کرد.
سخنرانی‍های پرشور و آتشین او علیه رژیم که بدون مصلحت اندیشی انجام می‍شد، مأمورین رژیم را به تعقیب وی واداشته بود، به گونه ای که او شهربه شهر می‍گشت تا از دستگیری درامان باشد. نخست به شهر فیروزآباد رفت و مدتی در آنجا دست به تبلیغ و ارشاد مردم زد. پس از چندی به یاسوج رفت. موقعی که درصدد دستگیری وی برآمدند به دوگنبدان عزیمت کرد و سپس به اهواز رفت و در آنجا سکنی گزید. در این دوران اقشار مختلف در اعتراض به رژیم ستمشاهی و اعمال وحشیانه اش عکس العمل نشان می‍دادند و ابراهیم احساس کرد که برای سازماندهی تظاهرات باید به شهرضا برگردد.
بعد از بازگشت به شهر خود در کشاندن مردم به خیابان‍ها و انجام تظاهرات علیه رژیم، فعالیت و کوشش خود را افزایش داد تا اینکه در یکی از راهپیمایی‍های پرشورمردمی، قطعنامه مهمی که یکی از بندهای آن انحلال ساواک بود، توسط شهید همت قرائت شد. به دنبال آن فرمان ترور و اعدام ایشان توسط فرماندار نظامی اصفهان، سرلشکر معدوم «ناجی»، صادر گردید.
مأموران رژیم در هرفرصتی در پی آن بودند که این فرزند شجاع و رشید اسلام را از پای درآورند، ولی او با تغییر لباس وقیافه، مبارزات ضد دولتی خود را دنبال می‍کرد تا اینکه انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی ره، به پیروزی رسید. 
فعالیت های پس از پیروزی انقلاب:
پیروزی انقلاب در جهت ایجاد نظم ودفاع از شهر و راه اندازی کمیته انقلاب اسلامی شهرضا نقش اساسی داشت. او از جمله کسانی بود که سپاه شهرضا را با کمک دوتن از برادران خود و سه تن از دوستانش تشکیل داد.
درایت و نفوذ خانوادگی که درشهر داشتند مکانی را بعنوان مقر سپاه دراختیار گرفته و مقادیر قابل توجهی سلاح از شهربانی شهر به آنجا منتقل کردند و از طریق مردم، سایر مایحتاج و نیازمندی‍ها را رفع کردند.
به تدریج عناصر حزب اللهی به عضویت سپاه درآمدند. هنگامی که مجموعه سپاه سازمان پیدا کرد، او مسؤولیت روابط عمومی سپاه را به عهده داشت.
به همت این شهید بزرگوار و فعالیت‍های شبانه‍روزی برادران پاسدار در سال ۵۸، یاغیان و اشرار اطراف شهرضا که به آزار واذیت مردم می‍پرداختند، دستگیر و به دادگاه انقلاب اسلامی تحویل داده شدند و شهر از لوث وجود افراد شرور و قاچاقچی پاکسازی گردید.
از کارهای اساسی ایشان در این مقطع، سامان بخشیدن به فعالیت‍های فرهنگی، تبلیغی منطقه بود که در آگاه ساختن جوانان و ایجاد شور انقلابی تأثیر بسزایی داشت.
اواخر سال ۵۸ برحسب ضرورت و به دلیل تجربیات گران‍بهای او در زمینه امور فرهنگی به خرمشهر و سپس به بندر چابهار و کنارک (در استان سیستان و بلوچستان) عزیمت کرد و به فعالیت‍های گسترده فرهنگی پرداخت. 
نقش شهید در کردستان و مقابله با ضدانقلاب:
شهید همت در خرداد سال ۱۳۵۹ به منطقه کردستان که بخش‍هایی از آن در چنگال گروهک‍های مزدور گرفتار شده بود، اعزام گردید. ایشان با توکل به خدا و عزمی راسخ مبارزه بی‍امان و همه جانبه‍ای را علیه عوامل استکبار جهانی و گروهک‍ های خودفروخته در کردستان شروع کرد و هر روز عرصه را برآنها تنگ‍تر نمود. از طرفی در جهت جذب مردم محروم کُرد و رفع مشکلات آنان به سهم خود تلاش داشت و برای مقابله با فقر فرهنگی منطقه اهتمام چشمگیری از خود نشان می داد تا جایی که هنگام ترک آنجا، مردم منطقه گریه می‍کردند و حتی تحصن نموده و نمی‍خواستند از این بزرگوار جدا شوند.
رشادت‍ های او دربرخورد با گروهک‍ های یاغی قابل تحسین وستایش است. براساس آماری که از یادداشت‍ های آن شهید به‍دست آمده است، سپاه پاسداران پاوه از مهر ۵۹ تا دی‍ماه ۶۰ (بافرماندهی مدبرانه او) عملیات موفق در خصوص پاکسازی روستاها از وجود اشرار، آزادسازی ارتفاعات و درگیری با نیروهای ارتش بعث داشته است. 
گوشه ای از خاطرات کردستان به قلم شهید :
« در هفدهم مهرماه ۱۳۶۰ با عنایت خدای منان و همکاری بی‍دریغ سپاه نیرومند مریوان، پاکسازی منطقه «اورمان» با هفت روستای محروم آن به‍انجام رساند و به خواست خدا و امدادهای غیبی، «حزب رزگاری» به کلی از بین رفت. حدود ۳۰۰ تن از خودباختگان سیه‍بخت، تسلیم قوای اسلام گردیدند. یکصد تن به هلاکت رسیدند و بیش از ۶۰۰ قبضه اسلحه به دست سپاهیان توانمند اسلام افتاد.
پاسداران رشید با همت ومردانگی به زدودن ناپاکان مزاحم از منطقه نوسود و پاوه پرداختند و کار این پاکسازی و زدودن جنایتکاران پست، تا مرز عراق ادامه یافت.
این پیروزی و دشمن سوزی، در عملیات بزرگ و بالنده محمّدرسول الله ص و با رمز «لااله الا الله» به‍دست آمد.
در مبارزات بی‍امان یک ساله، ۳۶۲ نفر از فریب‍ خوردگان « دمکرات، کومله، فدایی و رزگاری» با همه سلاح‍های مخرب و آتشین خود تسلیم سپاه پاوه شدند و امان‍ نامه دریافت نمودند.
همزمان با تسلیم شدن آنان، ۴۴ سرباز و درجه دار عراقی نیز به آغوش پرمهر اسلام پناهنده شده و به تهران انتقال یافتند.
منطقه پاوه و نوسود به جهنمی هستی سوز برای اشرار خدانشناس تبدیل گشت، قدرت وتحرک آن ناپاکان دیوسیرت رو به اضمحلال و نابودی گذاشت، بطوری که تسلیم و فرار را تنها راه نجات خود یافتند. در اندک مدتی آن منطقه آشو ب‍خیز و ناامن که میدان تک‍تازی اشرار شده بود به یک سرزمین امن تبدیل گردید. » 
شهید همت و دفاع مقدس:
پس از شروع جنگ تحمیلی از سوی رژیم متجاوز عراق، شهید همت به صحنه کارزار وارد شد و درطی سالیان حضور در جبهه‍ های نبرد، خدمات شایان توجهی برجای گذاشت و افتخارها آفرید.
او و سردار رشید اسلام، حاج احمد متوسلیان، به دستور فرماندهی محترم کل سپاه مأموریت یافتند ضمن اعزام به جبهه جنوب، تیپ محمدرسول الله (ص) را تشکیل دهند.
در عملیات سراسری فتح المبین، مسؤولیت قسمتی از کل عملیات به عهده این سردار دلاور بود. موفقیت عملیات درمنطقه کوهستانی «شاوریه» مرهون ایثار و تلاش این سردار بزرگ و همرزمان اوست.
شهید همت در عملیات پیروزمند بیت ‍المقدس در سمت معاونت تیپ محمدرسول الله (ص) فعالیت و تلاش تحسین برانگیزی را در شکستن محاصره جاده شلمچه ـ خرمشهر انجام داد و به حق می‍توان گفت که او یگان تحت امرش سهم بسزایی در فتح خرمشهر داشته ‍اند و با اینکه منطقه عملیاتی دشت بود، شهید حاج همت با استفاده از بهترین تدبیر نظامی به نحو مطلوبی فرماندهی کرد.
در سال ۱۳۶۱ با توجه به شعله ور شدن آتش فتنه و جنگ در جنوب لبنان به منظور یاری رساندن به مردم مسلمان و مظلوم لبنان که مورد هجوم ناجوانمردانه رژیم صهیونیستی قرار گرفته بود راهی آن دیار شد و پس از دو ماه حضور در این خطه به میهن اسلامی بازگشت و درمحور جنگ وجهاد قرارگرفت.
با شروع عملیات رمضان در تاریخ ۲۳/۴/۱۳۶۱ درمنطقه «شرق بصره» فرماندهی تیپ ۲۷ حضرت رسول اکرم (ص) را برعهده گرفت و بعدها با ارتقای این یگان به لشکر، تا زمان شهادتش در سمت فرماندهی انجام وظیفه نمود. پس از آن در عملیات مسلم بن‍ عقیل و محرم ـ که او فرمانده قرارگاه ظفر بود ـ سلحشورانه با دشمن زبون جنگید. در عملیات والفجر مقدماتی بود که شهیدحاج همت، مسؤولیت سپاه یازدهم قدر را که شامل لشکر ۲۷ حضرت محمدرسول الله (ص) ، لشکر ۳۱ عاشورا، لشکر ۵ نصر و تیپ ۱۰ سیدالشهدا (ع) بود، برعهده گرفت.
سرعت عمل و صلابت رزمندگان لشکر ۲۷ تحت فرماندهی ایشان در عملیات والفجر ۴ و تصرف ارتفاعات کانی‍مانگا در آن مقاطع از خاطره ها محو نمی‍شود.
صلابت، اقتدار و استقامت فراموش‍نشدنی این شهید والامقام و رزمندگان لشکر محمدرسول‍الله (ص) در جریان عملیات خیبر درمنطقه طلائیه و تصرف جزایرمجنون و حفظ آن با وجود پاتک‍های شدید دشمن، از افتخارات تاریخ جنگ محسوب می‍گردد.
مقاومت و پایداری آنان در این جزایر به قدری تحسین برانگیز بود که حتی فرمانده سپاه سوم عراق در یکی از اظهاراتش گفته بود :
« … ما آنقدر آتش بر جزایر مجنون فرو ریختیم و آنچنان آنجا را بمباران شدید نمودیم که از جزایر مجنون جز تلی خاکستر چیز دیگری باقی نیست! »
اما شهید همت بدون هراس و ترس از دشمن و با وجود بی‍خوابی‍های مکرر همچنان به ادای تکلیف و اجرای فرمان حضرت امام خمینی (ره) مبنی برحفظ‍جزایر می اندیشید و خطاب به برادران بسیجی می‍گفت :
« برادران، امروز مسأله ما، مسأله اسلام و حفظ و حراست از حریم قرآن است. بدون تردید یا همه باید پرچم سرخ عاشورایی حسین (ع) را به دوش کشیم و قداست مکتبمان، مملکت و ناموسمان را پاسداری و حراست کنیم و با گوشت و خون به حفظ جزیره، همت نمائیم، یا اینکه پرچم ذلت و تسلیم را درمقابل دشمنان خدا بالا ببریم و این ننگ و بدبختی را به دامن مطهر اعتقادمان روا داریم، که اطمینان دارم شما طالبان حریت و شرف هستید، نه ننگ و بدنامی. » 
ویژگی‍های برجسته شهید :
او عارفی وارسته، ایثارگری سلحشور و اسوه‍ای برای دیگران بود که جز خدا به چیز دیگری نمی اندیشید و به عشق رسیدن به هدف متعالی و کسب رضای خدا و حضرت احدیت، شب و روز تلاش می‍کرد و سخت‍ترین و مشکل‍ترین مسؤولیت های نظامی را با کمال خوشرویی و اشتیاق و آرامش ‍خاطر می‍پذیرفت.
سردار رحیم صفوی درباره وی چنین می‍گوید :
« او انسانی بود که برای خدا کار می‍کرد و اخلاص در عمل از ویژگی‍های بارز اوست. ایشان یکی از افراد درجه اولی بود که همیشه مأموریت‍ های سنگین برعهده ‍اش قرار داشت. حاج همت مثل مالک اشتر بود که با خضوع و خشوعی که درمقابل خدا و در برابر دلاورمردان بسیجی داشت، درمقابله با دشمن همچون شیری غرّان از مصادیق «اشداء علی الکفار، رحماء بینهم» بود. همت کسی بود که برای این انقلاب همه چیز خودش را فدا کرد و از زندگیش گذشت. او واقعاً به امرولایت اعتقادکامل داشت و حاضر بود در این راه جان بدهد، که عاقبت هم چنین کرد. همیشه سفارش می‍کرد که دستورات را باید موبه‍مو اجرا کرد. وقتی دستوری هرچند خلاف نظرش به وی ابلاغ می‍شد، از آن دفاع می‍کرد. ابراهیم از زمان طفولیت، روحی لطیف،عبادی و نیایشگر داشت. »
پدر بزرگوارش می‍گوید :
« محمدابراهیم از سن ۱۰ سالگی تا لحظه شهادت در تمام فراز ونشیب‍های سیاسی ونظامی، هرگز نمازش ترک نشد. روزی از یک سفرطولانی و خسته کننده به منزل بازگشت. پس از استراحت مختصر، شب فرا رسید. ابراهیم آن شب را با همه خستگی‍هایش تا پگاه، به نماز ونیایش ایستاد و وقتی مادرش او را به استراحت سفارش نمود، گفت: مادر! حال عجیبی داشتم. ای کاش به سراغم نمی ‍آمدی و آن حالت زیبای روحانی را از من نمی‍گرفتی.»
این انسان پارسا تا آخرین لحظات حیات خود، دست از دعا ونیایش برنداشت. نماز اول وقت را برهمه چیز مقدم می‍شمرد و قرآن و توسل برنامه روزانه او بود. او به راستی همه چیزش را فدای انقلاب کرده بود. آن چیزی که برای او مطرح نبود خواب وخوراک و استراحت بود. هر زمان که برای دیدار خانواده‍اش به شهرضا می‍رفت، درآنجا لحظه‍ای از گره‍ گشایی مشکلات و گرفتاری‍های مردم بازنمی‍ایستاد و دائماً در اندیشه انجام خدمتی به خلق‍الله بود.
شهید همت آنچنان با جبهه وجنگ عجین شده بود که در طول حیات نظامی خود فرزند بزرگش را فقط شش بار و فرزند کوچکتر خود را تنها یکبار در آغوش گرفته بود.
او بسان شمع می‍سوخت و چونان چشمه‍ساران درحال جوشش بود و یک آن از تحرک باز نمی‍ایستاد. روحیه ایثار و استقامت او شگفت انگیز بود. حتی جیره و سهمیه لباس خود را به دیگران می‍بخشید و با همان کم، قانع بود و درپاسخ کسانی که می‍پرسیدند چرا لباس خود را که به آن نیازمند بودی، بخشیدی؟ می‍گفت: « من پنج سال است که یک اورکت دارم و هنوز قابل استفاده است! »
او فرماندهی مدیرو مدبّر بود. قدرت عجیبی درمدیریت داشت. آن هم یک مدیریت سالم در اداره کارها و نیروها. با وجود آنکه به مسائل عاطفی و نیز اصول‍مدیریت احترام می‍گذاشت و عمل می‍کرد، درعین حال هنگام فرماندهی قاطع بود. او نیروهای تحت امر خود را خوب توجیه می‍کرد و نظارت و پیگیری خوبی نیز داشت. کسی را که در انجام دستورات کوتاهی می‍نمود بازخواست می‍کرد و کسی را که خوب عمل می‍کرد تشویق می‍نمود.
بینش سیاسی بُعد دیگری از شخصیت والای او به شمار می‍رفت. به مسائل لبنان و فلسطین وسایر کشورهای اسلامی بسیار می‍اندیشید و آنچنان از اوضاع آنجا مطلع بود که گویی سالیان درازی در آن سامان با دشمنان خدا و رسول ص درستیز بوده است. او با وجود مشغله فراوان از مطالعه غافل نبود و نسبت به مسائل سیاسی روز شناخت وسیعی داشت.
از ویژگی‍های اخلاقی شهید همت برخورد دوستانه او با بسیحیان جان برکف بود. به بسیجیان عشق می‍ورزید و همواره در سخنانش از این مجاهدان مخلص تمجید و قدرشناسی می‍کرد. « من خاک پای بسیجی‍ها هم نمی‍شوم. ای کاش من یک بسیجی بودم و در سنگر نبرد از آنان جدا نمی‍شدم.»
وقتی درسنگرهای نبرد، غذای گرم برای شهید همت می‍آوردند سؤال می‍کرد : آیا نیروهای خط مقدّم و دیگر اعضای همرزممان در سنگرها همین غذا را می‍خورند یا خیر؟ و تا مطمئن نمی‍شد دست به غذا نمی‍زد.
شهیدهمت همواره برای رعایت حقوق بسیجیان به مسؤلان امر تأکید و توصیه داشت. او که از روحیه ایثار واستقامت کم‍نظیری برخوردار بود، با برخوردها و صفات اخلاقی‍اش در واقع معلمی نمونه و سرمشقی خوب برای پاسداران و بسیجیان بود و خود به آنچه می‍گفت، عمل می‍کرد. عشق وعلاقه نیروها به او نیز از همین راز سرچشمه می‍گرفت. برای شهید همت مطرح نبود که چکاره است، فرمانده است یا نه. همت یک رزمنده بود، همت هم مرد جنگ بود و هم معلمی وارسته. 
نحوه شهادت :
شهید همت در جریان عملیات خیبر به برادران گفته بود: «باید مقاومت کرده و مانع از بازپس‍گیری مناطق تصرف شده، توسط دشمن شد. یا همه این‍جا شهید می‍شویم ویا جزیره مجنون را نگه می‍داریم.» رزمندگان لشکر نیز با تمام توان دربرابر دشمن مردانه ایستادگی کردند. حاجی جلو رفته بود تا وضع جبهه توحید را از نزدیک بررسی کند، که گلوله توپ در نزدیکی اش اصابت می‍کند و این سردار دلاور به همراه معاونش، شهید اکبر زجاجی، دعوت حق را لبیک گفتند و سرانجام در ۲۴ اسفند سال ۶۲ در عملیات خیبر به لقاء خداوند شتافتند. 
خاطراتی از شهید همت 
خاطره ۱ 
هر وقت با او از ازدواج صحبت می‌کردیم لبخند می‌زد و می‌گفت‌: “من همسری می‌خواهم که تا پشت کوههای لبنان با من باشد چون بعد از جنگ تازه نوبت آزادسازی قدس است‌.” فکر می‌کردیم شوخی می‌کند اما آینده ثابت کرد که او واقعا چنین می‌خواست‌. در دیماه سال هزار و سیصد و شصت ابراهیم ازدواج کرد‌. همسر او شیرزنی بود از تبار زینبیان‌. زندگی ساده و پر مشقت آنان تنها دو سال و دو ماه به طول انجامید از زبان این بانوی استوار شنیدم که می‌گفت‌: 
عشق در دانه است و من غواص و دریا میکده سر فرو بردم در اینجا تا کجا سر بر کنم
عاشقان را گر در آتش می‌پسندد لطف دوست تنگ چشمم گر نظر در چشمه کوثر کنم 
بعد از جاری شدن خطبه عقد به مزار شهدای شهر رفتیم و زیارتی کردیم و بعد راهی سفر شدیم‌. مدتی در پاوه زندگی کردیم و بعد هم بدلیل احساس نیاز به نیروهای رزمنده به جبهه‌های جنوب رفتیم من در دزفول ساکن شدم‌. پس از مدت زیادی گشتن اطاقی برای سکونت پیدا کردیم که محل نگهداری مرغ و جوجه بود‌. تمیز کردن اطاق مدت زیادی طول کشید و بسیار سخت انجام شد‌. فرش و موکت نداشتیم کف اطاق را با دو پتوی سربازی پوشاندم و ملحفه سفیدی را دو لایه کردم و به پشت پنجره آویختم‌. به بازار رفتم و یک قوری با دو استکان و دو بشقاب و دو کاسه خریدم‌. تازه پس از گذشت یک ماه سر و سامان می‌گرفتیم اما مشکل عقربها حل نمی‌شد‌. حدود بیست و پنج عقرب در خانه کشتم‌. بدلیل مشغله زیاد حاج ابراهیم اغلب نیمه‌های شب به خانه می‌آمد و سپیده‌دم از خانه خارج می‌شد‌. شاید در این دو سال ما یک ۲۴ ساعت بطور کامل در کنار هم نبودیم‌. این زندگی ساده که تمام داراییش در صندوق عقب یک ماشین جای می‌گرفت همین قدر کوتاه بود‌. 
خاطره ۲ 
سال ۱۳۵۹ بود تاخت و تاز عناصر تجزیه‌طلب و ضد انقلابیون کردستان را ناامن کرده بود ابراهیم دیگر طاقت ماندن نداشت بار سفر بست و رهسپار پاوه شد‌. در بدو ورود از سوی شهید ناصر کاظمی مسوول روابط عمومی سپاه پاوه شده و در کنار شهیدانی چون چمران‌، کاظمی‌، بروجردی و قاضی به مبارزات خود ادامه می‌داد‌. خلوص و صمیمیت آنان به حدی بود که مردم کردستان آنها را از خود می‌دانستند و دوستی عمیقی در بین آنان ایجاد شده بود‌. ناصر کاظمی توفیق حضور یافت و به دیدن معبود شتافت‌. ابراهیم در پست فرماندهی عملیات‌ها به خدمت مشغول و پس از مدتی بدلیل لیاقت و کاردانی که از خود نشان داد به فرماندهی سپاه پاوه برگزیده شد‌. از سال هزار و سیصد و پنجاه و نه تا سال هزار و سیصد و شصت‌، بیست و پنج عملیات موفقیت‌آمیز جهت پاکسازی روستاهای کردستان از ضد انقلاب انجام شد که در طی این عملیاتها درگیری‌هایی نیز با دشمن بعثی بوقوع پیوست‌. 
خاطره ۳ 
محمدابراهیم تحصیلات خود را در شهرضا و اصفهان تا فارغالتحصیلی از دانشسرای این شهر ادامه داد و در سال ۱۳۵۴ به سربازی اعزام شد‌. فرمانده لشکر او را مسوول آشپزخانه کرد‌. ماه مبارک رمضان از راه رسید‌. ابراهیم به بچه‌ها خبر داد کسانیکه روزه می‌گیرند می‌توانند برای گرفتن سحری به آشپزخانه بیایند‌. سرلشکر ناجی فرمانده گردان از این موضوع مطلع شد و او را بازداشت کرد‌. پس از اتمام بازداشت ابراهیم باز هم به کار خود ادامه داد‌. خبر رسید که سرلشگر ناجی قرار است نیمه شب برای سرکشی به آشپزخانه بیاید‌. ابراهیم فکری کرد و به دوستان خود گفت باید کاری کنیم که تا آخر ماه رمضان نتواند مزاحمتی برای ما ایجاد کند‌. کف آشپز خانه را خوب شستند و یک حلب روغن روی آن خالی کردند‌. ساعتی بعد صدایی در آشپزخانه به گوش رسید، فرمانده چنان به زمین خورده بود که تا آخر ماه رمضان در بیمارستان بستری شد‌. استخوان شکسته او تا مدتها عذابش می‌داد‌. 
معلم فراری 
دانش آموزان مدرسه درگوشی باهم صحبت می‍کنند.
بیشتر معلم‍ها بجای اینکه در دفتر بنشینند و چای بنوشند، درحیاط مدرسه قدم می‍زنند و با بچه‍ ها صحبت می‍کنند. آنها این‍کار را از معلم تاریخ یاد گرفته ‍اند. با این‍کار می‍خواهند جای خالی معلم تاریخ را پر کنند.
معلم تاریخ چند روزی است فراری شده. چند روز پیش بود که رفت جلوی صف و با یک سخنرانی داغ و کوبنده، جنایت‍های شاه و خاندانش را افشاء کرد و قبل از اینکه مأمورهای ساواک وارد مدرسه شوند، فرار کرد.
حالا سرلشکر ناجی برای دستگیری او جایزه تعیین کرده است.
یکی از بچه ها، درگوشی با ناظم صحبت می‍کند. رنگ ناظم از ترس و دلهره زرد می‍شود. درحالی‍که دست و پایش را گم کرده ، هول‍ هولکی خودش را به دفتر می‍رساند. مدیر وقتی رنگ و‍روی او را می‍بیند، جا می‍خورد.
ـ چی‍ شده، فاتحی ؟
ناظم آب دهانش را قورت می‍دهد و جواب می‍دهد : « جناب ذاکری، بچه ها … بچه ها … »
ـ جان بکن، بگو ببینم چی شده ؟
ـ جناب ذاکری، بچه ها می‍گویند باز هم معلم تاریخ …
آقای مدیر تا اسم معلم تاریخ را می‍شنود، مثل برق گرفته ها از جا می‍پرد و وحشت زده می‍پرسد : « چی‍ گفتی، معلم تاریخ ؟! منظورت همت است ؟»
ـ همت باز هم می‍خواهد اینجا سخنرانی کند.
ـ ببند آن دهنت را. با این حرف‍ها می‍خواهی کار دستمان بدهی؟ همت فراری است، می فهمی؟ او جرأت نمی‍کند پایش را تو این مدرسه بگذارد.
ـ جناب ذاکری، بچه ها با گوش‍های خودشان از دهن معلم‍ها شنیده‍اند. من هم با گوش‍های خودم از بچه‍ها شنیده‍ام.
آقای مدیر که هول کرده، می گوید : « حالا کی قرار است، همچین غلطی بکند ؟ »
ـ همین حالا !
ـ آخر الان که همت اینجا نیست !
_ هرجا باشد، سر ساعت مثل جن خودش را می‍رساند. بچه ها با معلمها قرار گذاشته اند وقتی زنگ را می‍زنیم بجای اینکه به کلاس بروند، تو حیاط مدرسه صف بکشند برای شنیدن سخنرانی او.
ـ بچه‍ ها و معلم‍ ها غلط کرده‍اند. تو هم نمی ‍خواهد زنگ را بزنی. برو پشت بلندگو، بچه ها را کلاس به کلاس بفرست. هر معلم که سرکلاس نرفت، سه روز غیبت رد کن. می‍روم به سرلشکر زنگ بزنم. دلم گواهی می‍دهد امروز جایزه خوبی به من و تو می‍رسد!
ناظم با خوشحالی به طرف بلندگو می‍رود.
از بلندگو، اسم کلاس‍ها خوانده می‍شود. بچه‍ ها به جای رفتن کلاس، سرصف می‍ایستند. لحظاتی بعد، بیشتر کلاس‍ها در حیاط مدرسه صف می‍کشند.
آقای مدیر میکروفون را از ناظم می‍گیرد و شروع می‍کند به داد وهوار و خط و نشان کشیدن. بعضی از معلم‍ها ترسیده ‍اند و به کلاس می‍روند. بعضی بچه‍ ها هم به دنبال آنها راه می‍افتند. در همان لحظه، در مدرسه باز می‍شود. همت وارد می‍شود. همه صلوات می‍فرستند.
همت لبخند زنان جلوی صف می‍رود و با معلم‍ها و دانش ‍آموزان احوال‍پرسی می‍کند. لحظه‍ای بعد با صدای بلند شروع می‍کند به سخنرانی. 
بسم الله الرحمن الرحیم.
خبر به سرلشکر ناجی می‍رسد. او ، هم خوشحال است و هم عصبانی. خوشحال از اینکه سرانجام آقای همت را به چنگ خواهد انداخت و عصبانی از اینکه چرا او باز هم موفق به سخنرانی شده!
ماشین‍های نظامی برای حرکت آماده می‍شوند. راننده سرلشکر، در ماشین را باز می‍کند و با احترام تعارف می‍کند. سگ پشمالوی سرلشکر به داخل ماشین می‍پرد. سرلشکر در حالی که هفت ‍تیرش را زیر پالتویش جاسازی می‍کند سوار می‍شود. راننده ، در را می‍بندد. پشت فرمان می‍نشیند و با سرعت حرکت می‍کند. ماشین‍های نظامی به دنبال ماشین سرلشکر راه می‍افتند.
وقتی ماشین‍ها به مدرسه می‍رسند، صدای سخنرانی همت شنیده می‍شود. سرلشکر از خوشحالی نمی‍تواند جلوی خنده‍اش را بگیرد. ازماشین پیاده می‍شود، هفت تیرش را می‍کشد و به مأمورها اشاره می‍کند تا مدرسه را محاصره کنند.
عرق سر و روی همت را گرفته. همه با اشتیاق به حرف‍های او گوش می‍دهند.
مدیر با اضطراب و پریشانی در دفتر مدرسه قدم می‍زند و به زمین وزمان فحش می‍دهد. در همان لحظه صدای پارس سگی او را به خود می‍آورد. سگ پشمالوی سرلشکر دوان‍دوان وارد مدرسه می‍شود.
همت با دیدن سگ متوجه اوضاع می‍شود اما به روی خودش نمی‍آورد. لحظاتی بعد، سرلشکر با دو مأمورمسلح وارد مدرسه می‍شود.
مدیر و ناظم، در حالی‍که به نشانه احترام دولا و راست می‍شوند، نفس ‍زنان خودشان را به سرلشکر می‍رسانند و دست او را می‍بوسند. سرلشکر بدون اعتناء، درحالی که به همت نگاه می‍کند، نیشخند می‍زند.
بعضی از معلم‍ها، اطراف همت را خالی می‍کنند و آهسته از مدرسه خارج می‍شوند. با خروج معلم‍ها، دانش ‍آموزان هم یکی یکی فرار می‍کنند.
لحظه‍ای بعد، همت می ‍ماند و مأمورهایی که او را دوره کرده اند. سرلشکر از خوشحالی قهقه ای می‍زند و می‍گوید : « موش به تله افتاد. زود دستبند بزنید، به افراد بگویید سوار بشوند، راه می‍افتیم. »
همت به هرطرف نگاه می‍کند، یک مأمور می‍بیند. راه فراری نمی‍یابد. یکی از مأمورها، دستهای او را بالا می‍آورد. دیگری به هردو دستش دستبند می‍زند.
همت می‍نشیند و به دور از چشم مأمورها، انگشتش را در حلقومش فرو برده، عق می‍زند. یکی از مأمورها می‍گوید: « چی شده؟ »
دیگری می‍گوید: « حالش خراب شده. »
سرلشکر می‍گوید: « غلط کرده پدرسوخته. خودش را زده به موش مردگی. گولش را نخورید … بیندازیدش تو ماشین، زودتر راه بیفتیم. »
همت باز هم عق می‍زند و استفراغ می‍کند. مأمورها خودشان را از اطراف او کنار می‍کشند. سرلشکر درحالی‍که جلوی بینی و دهانش را گرفته، قیافه‍اش را در هم می‍کشد و کنار می‍کشد. با عصبانیت یک لگد به شکم سگ می‍زند و فریاد می‍کشد: « این پدرسوخته را ببریدش دستشویی، دست وصورت کثیفش را بشوید، زودتر راه بیفتیم. تند باشید. »
پیش ‍از آنکه کسی همت را به طرف دستشویی ببرد، او خود به طرف دستشویی راه می‍افتد. وقتی وارد دستشویی می‍شود، در را از پشت قفل می‍کند. دو مأمور مسلح جلوی در به انتظار می‍ایستند.
از داخل دستشویی، صدای شرشر آب و عق ‍زدن همت شنیده می‍شود. مأمورها به حالتی چندش‍آور قیافه هایشان را در هم می‍کشند.
لحظات از پی هم می‍گذرد. صدای عق زدن همت دیگر شنیده نمی‍شود. تنها صدای شرشر آب، سکوت را می‍شکند. سرلشکر در راهرو قدم می‍زند و به ساعتش نگاه می‍کند. او که حسابی کلافه شده، به مأمورها می‍گوید: « رفت دست وصورتش را بشوید یا دوش بگیرد ؟ بروید تو ببینید چه غلطی می‍کند. »
یکی ازمأمورها، دستگیره در را می فشارد، اما در باز نمی‍شود.
ـ در قفل است قربان!
ـ غلط کرده، قفلش کرده. بگو زود بازش کند تا دستشویی را روی سرش خراب نکرده‍ایم.
مأمورها همت را با داد و فریاد تهدید می‍کنند، اما صدایی شنیده نمی‍شود. سرلشکر دستور می‍دهد در را بشکنند. مأمورها هجوم می‍آورند، با مشت و لگد به در می‍کوبند و آن را می‍شکنند. دستشویی خالی است، شیر آب باز است و پنجره دستشویی نیز !
سرلشکر وقتی این صحنه را می‍بیند، مثل دیوانه ها به اطرافیانش حمله می‍کند. مدیر و ناظم که هنوز به جایزه فکر می‍کنند، در زیر مشت و لگد سرلشکر نقش زمین می‍شوند. 
  
منبع : bekhandid.com 
جی دانلود...
ما را در سایت جی دانلود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : حسین gdownload بازدید : 616 تاريخ : يکشنبه 20 اسفند 1391 ساعت: 17:46

 داستان جالب 

در داستان جالبى از امیر المومنین حضرت على(علیه السلام ) به این مضمون نقل شده است که روزى رو به سوى مردم کرد و فرمود: به نظر شما امید بخش ترین آیه قرآن کدام آیه است ؟ بعضى گفتند آیه “ان الله لا یغفر ان یشرک به و یغفر ما دون ذلک لمن یشاء”(خداوند هرگز شرک را نمى بخشد و پائین تر از آن را براى هر کس که بخواهد مى بخشد) سوره نساء آیه ۴۸ امام فرمود: خوب است ، ولى آنچه من میخواهم نیست ، بعضى گفتند آیه “و من یعمل سوء او یظلم نفسه ثم یستغفرالله یجد الله غفورا رحیما” (هر کس عمل زشتى انجام دهد یا بر خویشتن ستم کند و سپس از خدا آمرزش بخواهد خدا را غفور و رحیم خواهد یافت) سوره نساء آیه ۱۱۰
امام فرمود خوبست ولى آنچه را مى خواهم نیست . 
بعضى دیگر گفتند آیه “قل یا عبادى الذین اسرفوا على انفسهم لا تقنطوا من رحمة الله ان الله یغفر الذنوب جمیعا انه هو الغفورالرحیم” (اى بندگان من که دراثر گناه، بر خویشتن زیاده روی کرده اید، ازرحمت خدا مایوس نشوید در حقیقت ‏خدا همه گناهان را مى‏آمرزد که او خود آمرزنده مهربان است) سوره زمرآیه۵۳ امام فرمود خوبست اما آنچه مى خواهم نیست ! بعضى دیگر گفتند آیه “و الذین اذا فعلوا فاحشة او ظلموا نفسهم ذکروا الله فاستغفروا لذنوبهم و من یغفر الذنوب الا الله” (پرهیزکاران کسانى هستند که هنگامى که کار زشتى انجام مى دهند یا به خود ستم مى کنند به یاد خدا مى افتند، از گناهان خویش آمرزش مى طلبند و چه کسى است جز خدا که گناهان را بیامرزد)
سوره آل عمران آیه۱۳۵
باز امام فرمود خوبست ولى آنچه مى خواهم نیست . در این هنگام مردم از هر طرف به سوى امام متوجه شدند و همهمه کردند فرمود: چه خبر است اى مسلمانان ؟ عرض کردند: به خدا سوگند ما آیه دیگرى در این زمینه سراغ نداریم . امام فرمود: از حبیب خودم رسول خدا شنیدم که فرمود:
امید بخش ترین آیه قرآن این آیه است
“واقم الصلوة طرفى النهار و زلفا من اللیل ان الحسنات یذهبن السیئات ذلک ذکرى للذاکرین”
سوره هود آیه ۱۱۴ 
و فرمود: اى على! آن خدایى که مرا به حق مبعوث کرده و بشیر و نذیرم قرار داده یکى از شما که برمى‏خیزد براى وضو گرفتن، گناهانش از جوارحش مى‏ریزد، و وقتى به روى خود و به قلب خود متوجه خدا مى‏شود از نمازش کنار نمى‏رود مگر آنکه از گناهانش چیزى نمى‏ماند، و مانند روزى که متولد شده پاک مى‏شود، و اگر بین هر دو نماز گناهى بکند نماز بعدى پاکش می‏کند، آن گاه نمازهاى پنجگانه را شمرد
بعد فرمود: یا على جز این نیست که نمازهاى پنجگانه براى امت من حکم نهر جارى را دارد که در خانه آنها واقع باشد، حال چگونه است وضع کسى که بدنش آلودگى داشته باشد، و خود را روزى پنج نوبت در آن آب بشوید؟ نمازهاى پنجگانه هم به خدا سوگند براى امت من همین حکم را دارد. 
 
جی دانلود...
ما را در سایت جی دانلود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : حسین gdownload بازدید : 498 تاريخ : يکشنبه 20 اسفند 1391 ساعت: 17:39

 ایران اسلامی که از قدیم و هزاران سال پیش زادگاه تمدن و فرهنگ بوده پذیرای جمعی از اولیاء الهی شده و انبیاء و پیامبران خدا را در خود جای داده است. 

حمید عسگری مدیرکل هیات‌های امناء بقاع متبرکه و موسسات خیریه سازمان اوقاف و امور خیریه در گفت‌وگو با خبرنگار دین و اندیشه خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا) با تایید این خبر افزود: کشور ایران به عنوان یک کشور اسلامی که از جایگاه خوبی برخوردار است در هزاران سال پیش الگوی تمدن و پیشرفت برای سایر ملل بود و از طرفی با توجه به خصلت ایرانی‌ها که انسان‌های نوع دوست بودند مورد اقبال و علاقه دیگران قرار می‌گرفتند لذا عده‌ای از پیامبران الهی به سرزمین ایران اسلامی آمدند تا به اذن خدا، انسان‌ها را هدایت کرده و از خطر شرک نجات دهند. 
وی ادامه داد: امامزادگان و انبیاء الهی بخشی از مواریث فرهنگی ایران هستند که متاسفانه از یاد رفته‌اند و سرمایه‌های عظیم داریم که پشت خاکستر زمان نهان شده‌اند. 
مدیرکل هیات‌های امناء بقاع متبرکه و موسسات خیریه سازمان اوقاف و امور خیریه گفت: در کشور ایران در ۱۵ استان کشور ۳۳ پیامبر و انبیای الهی مدفون هستند که به تفکیک هر استان در استان آذربایجان شرقی سه پیامبر، اصفهان و سمنان هر کدام پنج پیامبر، تهران، خراسان رضوی، خراسان شمالی، زنجان، لرستان و مرکزی یک پیامبر و استان فارس دو، قزوین چهار، گلستان دو، همدان دو، خوزستان دو و مازندران دو پیامبر الهی مدفون هستند. 
عسگری خاطرنشان کرد: رسالت الهی انبیاء در دو چیز است؛ ایمان و مبدا و معاد و باور قلبی و عملی به این‌که هستی را حاکمی است و آفریدگار، جهان و انسان را بیهوده نیافریده و برای دست‌گیری او رسولان خود را فرستاده و سرانجام این کاروان هستی در بارگاه ربوبی توقف می‌کنند. 
وی با بیان این‌که «امامزادگان و پیامبران الهی که در کشور ما حضور دارند شجره‌نامه و نسب‌نامه مشخصی دارند» افزود: به عنوان مثال حضرت قیدار نبی (ع) به عنوان جد سی‌ام حضرت محمد (ص) در تاریخ ذکر شده و در کتاب تاریخ یعقوبی این‌گونه آمده است که حضرت اسماعیل ۱۲ پسر داشت که بزرگ‌ترین آن‌ها حضرت قیدار بوده که پس از وفات حضرت اسماعیل و دفن او در حجر، قیدار جانشین پدر شد و مردم را به توحید دعوت کرد. 
وی ادامه داد: همچنین در این زمینه آیت‌الله مرعشی نجفی در پاسخ به سوالی در خصوص قیدار نبی پاسخ دادند، نظر به فرمایش عده‌ای از محققین در این امور، مسلم می‌باشد که مدفون در آن مزار شریف جناب قیدار جد رسول اکرم (ص) است. 
سرویس دین و اندیشه خبرگزاری ایسنا، اسامی این انبیاء و پیامبران بزرگوار الهی که کشور ما میزبانشان است را بر اساس مستندات دریافتی از مدیرکل هیات‌های امناء بقاع متبرکه و موسسات خیریه سازمان اوقاف و امور خیریه به ترتیب هراستان و فراوانی حضور آن‌ها در شهرها و استان‌های مختلف کشور منتشر می‌کند: 
* استان آذربایجان شرقی: نام مکان متبرکه 
۱- حضرت جرجیس(ع)، شهرستان جلفا، روستای دره شام ـ گلفرخ، کلید داغی 
۲- حضرت یونس (ع) شهرستان: مرند 
۳- ارمیای نبی(ع) شهرستان هریس، بدوستان غربی، روستای جیغه 
* استان اصفهان: نام مکان متبرکه 
۱- حضرت شعیا (ع): شهرستان اصفهان؛ هاتف 
۲- حضرت یوشع (ع): گلستان شهدا 
۳- دانیال پیغمبر (ع) شهرستان گلپایگان، گلشهر 
۴- حضرت صالح (ع) شهرستان گلپایگان، گلشهر 
۵- حضرت یحیی (ع) شهرستان گلپایگان روستای قالقان 
* استان تهران: نام مکان متبرکه 
۱- حضرت لوط (ع) شهرستان رباط کریم، روستای پیغمبر 
* استان خراسان رضوی: نام مکان متبرکه 
۱- شعیب پیغمبر(ع) شهرستان قوچان، روستای مزرج 
*استان خراسان شمالی: نام مکان متبرکه 
۱- حضرت ایوب (ع) شهرستان بجنورد، روستای ایوب 
*استان زنجان: نام مکان متبرکه 
۱- حضرت قیدار نبی (ع): شهرستان قیدار 
* استان سمنان: نام مکان متبرکه 
۱- پیغمبران (سام و لام) (ع) شهرستان سمنان، شمال شرقی سمنان 
۲- ارمیا (ع) شهرستان شاهرود، شهر میامی، روستای ارمیا 
۳- حضرت جرجیس (ع) شهرستان شاهرود، بیارجمند، خوارتوران 
۴- حضرت دانیال (ع) شهرستان شاهرود، شهر میامی، روستای سوداغلن 
۵- دانیال پیغمبر (ع) شهرستان شاهرود، روستای کالپوش 
* استان فارس: نام مکان متبرکه 
۱- شیث پیغمبر (ع)، شهرستان فیروزآباد، روستای مهکویه سفلی 
۲- نوح نبی‌الله(ع) شهرستان ممسنی، روستای جاوید حجت‌آباد 
* استان قزوین: نام مکان متبرکه 
۱- چهار انبیاء(ع)، شهرستان قزوین بخش مرکزی، خیابان پیغمبریه 
۲- ایوب و یوشع (ع)، شهرستان قزوین، بخش رویارالموت، روستای بالاروچ 
۳- خضر(ع) شهرستان قزوین، بخش رودبار الموت، روستای گازرخان 
۴- سام و جالوت (ع)، شهرستان قزوین، رودبار، روستای یکاکلایه علیا 
* استان گلستان: نام مکان متبرکه 
۱- صالح پیغمبر(ع)، شهرستان گرگان، آق قلا، روستای آق قنبر 
۲- حضرت یعقوب (ع) شهرستان گرگان، آق قلا ـ روستای صحنه علیا 
* استان لرستان: نام مکان متبرکه 
۱- داوود پیغمبر(ع)، شهرستان الیگودرز، ازنا، روستای داوود پیغمبر 
* استان مرکزی: نام مکان متبرکه 
۱- اشموئیل نبی‌الله (ع)شهرستان ساوه، بخش مرکزی روستای پیغمبر 
* استان همدان: نام مکان متبرکه 
۱- حیقوق نبی (ع)، شهرستان تویسرکان، حبقوق نبی بلوار حبقوق 
۲- حجی پیامبر (ع)، شهرستان همدان، بازار فلسطین 
* استان خوزستان: نام مکان متبرکه 
۱- حزقیل (ع) شهرستان دزفول، خیابان شریعتی 
۲- دانیال نبی (ع) شهرستان شوش، خیابان امام خمینی 
* استان مازندران: نام مکان متبرکه 
۱- ایوب پیغمبر (ع)، شهرستان تنکابن، شهر عباس آباد روستای پرچور 
۲- دانیال نبی (ع)، شهرستان تنکابن، سلمانشهر ـ دانیال 
جی دانلود...
ما را در سایت جی دانلود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : حسین gdownload بازدید : 523 تاريخ : يکشنبه 20 اسفند 1391 ساعت: 16:50

 

تأثیر صلوات در برآورده شدن حاجات
 
آیت الله هادوی تهرانی با اشاره به جایگاه دعا نزد اهل بیت(ع) و تأکید بر اینکه بیان مطالب خرافی و اطلاعات نادرست از آفات مجالس دعا هستند، برخی عوامل تأثیرگذار در اجابت دعا و دلیل اینکه بعضی امور بدون دعا محقق نمی‌شوند را تشریح کرد .
 
صلوات
 
آیت الله مهدی هادوی تهرانی مدرس عالی درس خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم در مورد نقش دعا در آرامش بخشی انسان گفت: اگر انسان با وجود قادر حکیم و عالم رحیم ارتباط پیدا کند به صورت طبیعی آرامش دارد چون احساس می‌کند تحت حمایت یک قدرت لایزال قرار گرفته است، دعا در واقع ارتباطی است که بنده با خدا برقرار می‌کند.
 
وی افزود: خدا دائم بر همه امور بندگان احاطه دارد و چیزی نیست از زندگی بنده که از خدا مخفی بماند که نیاز به گفتن بنده باشد اما این ارتباط باعث توجه بنده به خدا خواهد شد، وقتی شخص دعا می‌کند به خدا توجه پیدا می‌کند که این توجه قابلیتی را ایجاد می‌کند تا فیض الهی که لایزال و لامتناهی است متوجه این شخص شود و این شخص ظرفیت این فیض را می‌یابد.
 
 
 
دلیل اینکه برخی امور بدون دعا محقق نمی‌شوند
 
ایشان با اشاره به آیه "ادعونی استجب لکم" تأکید کرد: از ما خواسته شده که دعا کنیم اگر دعا کردیم خداوند جزای آن دعا را تعیین کرده است "استجب لکم" یعنی اجابت می‌کنم برای شما. اگر بدون دعا برخی از امور تحقق پیدا نمی‌کند به این دلیل است که ظرفیتی که باید برای این امور وجود داشته باشد بدون دعا تحقق نمی‌یابد. وقتی دعا حاصل می‌شود آن ظرفیت فراهم می‌شود.
البته این انسان هنگامی اعتماد به نفس می‌یابد که خود را بنده مطیع خدا ببیند اگر در مسیر گناه و غفلت گام بر دارد سعی می‌کند با عذرخواهی نچه گذشته را جبران و توبه کند برای همین نتیجه اعتماد به نفس در فرهنگ اسلامی دوری از گناه و توجه بیشتر به وظایف است و نتیجه مجموعه این امور رامشی است که انسان مؤمن پیدا می‌کند که با هیچ چیز دیگری قابل مقایسه نیست، این رامش و اطمینان نفس، مؤمن را مثل کوه در مقابل مشکلات زندگی استوار قرار می‌دهد
 
آیت الله هادوی تهرانی افزود: البته میزان تأثیر دعا و اینکه انسان احساس آرامش پیدا کند تابع معرفتی است که انسان نسبت به خدا دارد؛ هرچه معرفت انسان نسبت به خدا بیشتر باشد دعای او تأثیر بیشتری خواهد داشت. ضمن اینکه توجه در دعا و اینکه شخص متوجه باشد که با چه کسی سخن می‌گوید در تحقق دعا مؤثر خواهد بود.
 
وی در مورد نقش دعا در ارتقای اعتماد به نفس انسان گفت: اعتماد به نفس در فرهنگ اسلامی با سایر فرهنگ‌ها متفاوت است. اعتماد به نفس در سایر فرهنگ‌ها تأکید بر شخصیت فرد است اما اعتماد به نفس اسلامی توکل و اعتماد به خداست.
 
ایشان تأکید کردند: البته این انسان هنگامی اعتماد به نفس می‌یابد که خود را بنده مطیع خدا ببیند اگر در مسیر گناه و غفلت گام بر دارد سعی می‌کند با عذرخواهی آنچه گذشته را جبران و توبه کند برای همین نتیجه اعتماد به نفس در فرهنگ اسلامی دوری از گناه و توجه بیشتر به وظایف است و نتیجه مجموعه این امور آرامشی است که انسان مؤمن پیدا می‌کند که با هیچ چیز دیگری قابل مقایسه نیست، این آرامش و اطمینان نفس، مؤمن را مثل کوه در مقابل مشکلات زندگی استوار قرار می‌دهد.
 
 
 
تأثیر صلوات بر اجابت دعا
 
وی در مورد جایگاه دعا در نزد اهل بیت(ع) گفت: در فرهنگ اهل بیت (ع) به طبع قرآن راجع به دعا مطالب گوناگونی بیان شده است. دعا امری است از ناحیه خدا که اجابت آن را ضمانت فرموده است. در فرهنگ اهل بیت(ع) یک سری اموری که می‌تواند به استجابت دعا کمک کند مطرح شده که یکی از آن‌ها تأکید بر دعای جمعی است.
صلوات
 
در فرهنگ اهل بیت(ع) بر دعا به یکدیگر تأکید شده است. همچنین در روایات وارد شده است وقتی از خدا دو چیز بخواهید که یکی از آن‌ها حتماً اجابت می‌شود دعای دیگری نیز مستجاب خواهد شد. یکی از دعاهایی که حتماً اجابت می‌شود "صلوات" بر پیامبر و اهل بیت است که خودش دعا است. به همین دلیل تأکید کردند که دعای خود را همراه با صلوات بیان کنید تا خداوند به آن کرم و لطف خودش آن دعای دیگر را نیز بپذیرد.
 
وی تأکید کرد: البته دعا آدابی دارد که در روایات به آن اشاره شده است و شخص باید توجه داشته باشد که با چه کسی سخن می‌گوید و چه خواسته‌ای از خدا می‌طلبد و خواسته‌اش بر خلاف خواسته الهی و در مسیر گمراهی و جهالت نباشد.
 
مدرس عالی حوزه علمیه قم افزود: یکی از مجموعه‌های مهم معارف اهل بیت(ع) ادعیه‌ای است که از این بزرگواران به جا مانده است که باید به فرازها توجه داشته و معرفت به کیفیت دعا را در خود ارتقا بخشیم. همین‌طور صحیفه سجادیه که مجموعه معارفی است که به تعبیر امام خمینی(ره) قرآن صاعد است و مفاهیم بلند معرفتی را در خود گنجانده است.
 
تأکید بر شیوه دعا کردن اهل بیت(ع)
 
وی تصریح کرد: در روایات وارد شده که قسمت اول "سوره حمد" که ارتباط ما با خدا را بیان می‌کند بعد از حمدالهی، ما کار خود را به خدا می‌سپاریم "ایاک نعبد و ایاک النستعین" در روایت وارد شده که وقتی عبد به این قسمت از سوره حمد می‌رسد خداوند خطاب به ملائکه می‌فرماید بنده من هرچه می‌خواهد به او بدهید و ادامه سوره دعا برای خود عبد است که "اهداناالصراط المستقیم" این دعا دعایی است که اجابت می‌شود.
زمان دعا بسیار اهمیت دارد؛ با اینکه دعا اختصاص به زمان خاصی ندارد اما در بعضی زمان‌ها دعا اثرات ویژه‌ای دارد که دعا در شب یکی از آن زمان‌هاست که امر به نماز شب و آن تعبیری که در مورد "مقام محمود" در قرآن آمده است نشان می‌دهد که دعای در شب تأثیراتی دارد که شاید در روز آن تأثیر را نداشته باشد
 
معارف اهل بیت در حوزه دعا تنها مختص به روایاتی که به صورت مستقل به مبحث دعا پرداخته، نیست بلکه خود شیوه دعا کردن اهل بیت شیوه‌ای است که باید با آن انس پیدا کنیم و این شیوه بالاترین و عمیق‌ترین مفاهیم را در بر دارد.
 
وی تأکید کرد: مجالس دعا مجلس ذکر است و مجلس ذکر مجلس فکر هم هست جایی است که باید معرفت و دانش انسان نسبت به حقایق دینی افزایش پیدا کند. مجالس دعا باید با حضور عالمان دینی همراه باشد عالمانی که فهم درست و معرفت عمیق نسبت به حقایق دین دارند تا بتوانند این حقایق را برای اشخاص بیان کنند و شایسته است در مجلس دعا ارتقای معرفتی پیدا کنیم که به دنبال آن آثار دعا افزایش پیدا کند.
 
 
 
برخی عوامل تأثیرگذار در اجابت دعا
صلوات
 
وی به برخی از آسیب‌های مجالس دعا اشاره کرد و گفت: یکی از آفات مجالس دعا بیان مطالب خرافی و اطلاعات نادرست است. اگر این دعاها با سنت و آدابی همراه شود که این سنت و آداب مورد قبول اهل بیت(ع) نباشد اینجاست که دعا از مسیر اصلی خود منحرف شده است. جامعه ایران یک جامعه دینی است و گاهی این علاقه به دین مورد سوء استفاده برخی افراد سودجو قرار می‌گیرد که برای دست‌یابی به مطامع شخصی خود از احساسات و عواطف پاک مردم سوء استفاده می‌کنند و آگاهی و توجه مردم به این مسئله باعث می‌شود هم از آثار و فواید دعا بهره بیشتری ببرند و هم از آسیب‌ها در امان بمانند. زمان دعا بسیار اهمیت دارد؛ با اینکه دعا اختصاص به زمان خاصی ندارد اما در بعضی زمان‌ها دعا اثرات ویژه‌ای دارد که دعا در شب یکی از آن زمان‌هاست که امر به نماز شب و آن تعبیری که در مورد "مقام محمود" در قرآن آمده است نشان می‌دهد که دعای در شب تأثیراتی دارد که شاید در روز آن تأثیر را نداشته باشد.
 
شاید علتش این است که شب به تعبیر قرآن فرصتی است برای آرامش، آن آرامش زمینه ارتباط معنوی را تقویت می‌کند به همین دلیل دعای در شب، سحرخیزی و شب زنده داری در رشد معنوی بسیار مؤثر است. علاوه بر آن ماه مبارک رمضان زمان بسیار ارزشمندی است که در آن ضیافت و مهمانی الهی برپا است. همه انسان‌ها در همه لحظات زندگی مهمان خدا هستند اما برخی در ماه مبارک رمضان به صورت خاص دعوت شدند که از دعا نباید در این زمان غافل بود.
گروه دین تبیان
منبع : خبرگزاری مهر
جی دانلود...
ما را در سایت جی دانلود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : حسین gdownload بازدید : 541 تاريخ : يکشنبه 20 اسفند 1391 ساعت: 16:43

 

حسی که ما را همردیف شیطان می کند

 

از مهمترین عوامل سلوک، پی بردن به موانع این حرکت و راه نجات از آنان است؛ چه اینکه رهرو اگر موانع را نشناسد زحماتش بی‌نتیجه خواهد ماند و او را به سرمنزل مقصود نخواهد رساند و برای از بین بردن هر مانع روش خاصی وجود دارد که باید سالک آن را بشناسد وگرنه شناخت مانع به تنهایی مفید نیست.


یکی از موانع سلوک، برتری‌جویی است که در نوشته حاضر ضمن تبیین آن، راه از بین بردن آن نیز ارائه شده است. «تلک الدار الاخرة نجعلها للذین لایریدون علواً فی الأرض و لا فساداً والعاقبه للمتقین1 ؛ سراى آخرت را براى کسانى قرار مى‏دهیم که نه اراده برترى‏جویى در زمین دارند، و نه فساد مى‏کنند و سرانجام نیک‏ از آن پرهیزکاران است». برخی از مۆمنان، نه تنها برتری‏جو و مفسد نیستند که اراده آن را نیز نمی‏کنند.

قلبشان از این امور پاک، و روحشان از این آلودگی‌ها منزه است. آنچه سبب محرومیت انسان از مواهب سرای آخرت می‏شود، در حقیقت همین دو چیز است: یکی برتری‏جویی، استکبار و استعلا و دیگری فساد در زمین که همه گناهان در آن جمع است. عدم اراده برتری جویی در زمین، می‌تواند منشأ حرکت‌های تهذیبی و معنوی بین خود و خدای هر کسی باشد. اگر انسان حرکت اولیه نفسانی به سمت پلیدی‌ها را در هر بعدی نگاه کند، می‌بیند منشأ آنها همین امر است. هنگامی که امام صادق علیه السلام این آیه را تلاوت فرمودند، گریه کردند و فرمودند: «ذهبت و الله الامانی عند هشذه الایة2؛با وجود این آیه، همه آرزوها بر باد رفته است» و دسترسی به سرای آخرت مشکل است!

طغیان و حرکت اولیه شیطان نیز از اینجا شروع شد. وقتی شیطان به حضرت آدم علیه السلام سجده نکرد، خداوند به او فرمود: «یا إِبْلِیسُ ما مَنَعَک أَنْ تَسْجُدَ لِما خَلَقْتُ بِیَدَیَّ أَسْتَکبَرْتَ أَمْ کنْتَ مِنَ الْعالِینَ؛ چه چیزی مانع سجده کردنت بر آدم شد؟ تکبر ورزیدی یا از عالین هستی؟ (عالین افراد بلند مرتبه‌ای‌اند که شأن آنها رفیع‌تر از آن است که بر آدم علیه السلام سجده کنند)». از پاسخی که شیطان داد، معلوم شد که اراده علو و برتری جوئی و گردن فرازی دارد. «أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ؛ من از او بهترم، مرا از آتش آفریدی و او را از گِل».

ذکر سبحان الله قبل از ذکر یونسیه خوب و مفید است و انسان را به حالت حضور می‌رساند و در این هنگام است که زمان ذکر یونسیه فرا می‌رسد که بگوید: «لا اله الّا انت سبحانک انی کنت من الظالمین». این ذکر نه تنها موانع را زایل می‌کند که مقتضی را هم ایجاد می‌کند. اگر انسان در امور معنوی حتی رزق نداشته باشد، سجده برایش رزق می‌آورد و این امتیاز انسان است. اگر مکتوب نباشد، مکتوب می‌شود؛ به شرط اینکه از ناحیه ما طلب باشد

از اینجا روشن می‏شود که علوّخواهی یکی از مصادیق فسادخواهی است و علت ذکر شدن علوّخواهی و برتری‌جویی، این است که عنایت بیشتر بر این مصداق است. یعنی خانه آخرت (بهشت) را به افرادی اختصاص می‏دهیم که نمی‏خواهند با برتری‏جویی بر بندگان خداوند و معصیت‌های دیگر، در زمین فساد راه بیندازند.

آنچه مایه بدبختی و هلاک و نابودی فرعون و قارون شد، همان استکبار و برتری‏جویی بود. مصادیق کوچک‌تر را نیز می‌توان یافت. در روایات به طور خاص بر این مسئله بسیار تکیه شده است؛ به طوری که در حدیثی، امیرمۆمنان علی علیه السلام هنگام ذکر این آیه، به یکی از مصادیق کوچک آن اشاره فرموده است: «ان الرجل لیعجبه ان یکون شراک نعله اجود من شراک نعل صاحبه فیدخل تحتها؛2 گاه می‏شود که انسان از این لذت می‏برد که بند کفش او از بند کفش دوستش بهتر باشد و به همین خاطر، داخل این آیه می‏شود»؛ چرا که این هم شاخه کوچکی از برتری‏جویی است و با این مثال حضرت، حکم مصادیق بزرگ‌تر به مفهوم اولویت مشخص می‌شود.

این برتری جویی خلاف عبودیتی است که طریق اصلی بندگی است. خدای متعال انسان‌ها را به عنوان خلیفه و برگزیده آفرید و این خلافت، فقط با عبودیت حاصل می‌شود؛ چون در عبودیت، کانالِِ ربوبیت وجود دارد.

حق تعالی اراده نداشته که شیطنت در عالم توسعه پیدا کند، منتها شیطان و ایادی شیطان -که نفس آدمی است- در مقابل ربوبیت حق تعالی و عبودیتی که او می‌خواست، جبهه‌گیری کرد و بنا شد هر کسی که می‌خواهد به باطن عبودیت یعنی ربوبیت برسد، ایادی شیطان را کنار بزند و به ارتقا برسد.

اولین جوانه‌ای که نفس برای صغیر، کبیر، عالِم، عابد، زن، مرد، پیر و جوان می‌زند، همان «خودیت»، «برتری‌جوئی» و «علوّ»، یا به اصطلاح «اراده علوّ» و «اراده جلب منفعت» است. رسیدن به سلامت نفس، به معنای کنارگذاشتن زیاده خواهی‌ها و حیات‌دادن به نفس است و به یک اعتبار، به معنای تعدیل نفسانیتی است که در وی شعله می‌کشد و همه خیرها و برتری‌ها را برای خودش می‌خواهد، نفس، قُدسی می‌گردد و این صفات از بین می‌رود. امام باقر علیه السلام در جواب کسی که از دار جلال پرسید، با استناد به همین آیه فرمودند : «نحن الدار»3 و این نکته لطیفی است؛ یعنی اگر کسی اهل بیت علیهم السلام را بخواهد و قصد تقرب به ایشان را داشته باشد، باید علو و برتری‌جویی را از سرش بیرون کند.

اگر انسانی می‌خواهد در مسیر خدا قرار بگیرد، علوّ و ارتفاع باعث گرفتاری‌اش می‌شود، از خیرات محرومش می‌کند و مستحق عذاب می‌گردد، کسی در دایره معنویت رزق فراوان دارد که افتادگی، ذلت و خاک‌ساری داشته باشد.

نفسش بر اثر بلند‌پروازی بیجا، با اطرافیانش درگیر نشود. این درگیری نفسانی بدآفتی است و تنها راهش طول سجده است و انسان باید همین زاویه را از خدای متعال بخواهد که موانع سلوکی سرراهش قرار نگیرد و برای رفع موانع موجود با ذلت و انکسار در حال سجده از توبه و استغفار کمک بگیرد. موانع ما در مسیر حق تعالی یک‌سان نیست، ولی معدل همه ما غالباً یکی است. ممکن است یک شخص در این زاویه مشکل داشته باشد، ولی در زوایای دیگر کمتر، و شخص دیگر برعکس؛ مثلاً بعضی در حرکت‌های معنوی داعی ندارند و سست هستند و به تعبیر دیگر مقتضی برای حرکت به سوی حق تعالی در آنها مفقود است که این خود یک بیماری است، ولی فرد دیگر ممکن است بسیار قوی و مستعد باشد و مقتضی برایش موجود باشد و می‌خواهد حرکت کند، ولی موانعش قوی است. در بخش موانع ممکن است شخصی از جهت شهوات جنسی، آسیب ببیند و بعضی دیگر از شهوت و حب ریاست و بعضی دیگر از جهت دنیا طلبی. اینها مواردی است که باید به آنها دقت کرد.


همه این‌ موانع و مشکلات نفسانی به شاخه عُلّو فی الارض متصل هستند و راه‌کار درمانی آن، که خیلی نزدیک باشد، سجده‌های طولانی است و این دستور، اولین دستور مرحوم ملاحسینقلی همدانی و نحله نجف بوده است. بدون سجده میسر نیست. سجده، بهترین درمان است. انسانی که روی زمین افتاد، اگر در درونش شاخه‌هایی باشد که در حال ارتفاع گرفتن و مانند آتش در حال شعله کشیدن باشد، همه اینها کنترل و خاموش می‌شود و از ارتفاع می‌افتد. سجده راه سلوک را برای انسان هموار می‌کند. بزرگواری که ذکر یونسیه را نخستین بار دستور داد، خیلی حساب شده فرموده و چه بسا از روایات هم بتوان چنین استفاده کرد، ولی در روایات عدد ندارد.به نظر می‌رسد که تعداد چهارصد مرتبه این ذکر در سجده از سبک عرفای نحله نجف باشد. در روایات سجده نزدیک‌ترین حالت به قرب حق تعالی به شمار آمده است.4

علوّخواهی یکی از مصادیق فسادخواهی است و علت ذکر شدن علوّخواهی و برتری‌جویی، این است که عنایت بیشتر بر این مصداق است. یعنی خانه آخرت (بهشت) را به افرادی اختصاص می‏دهیم که نمی‏خواهند با برتری‏جویی بر بندگان خداوند و معصیت‌های دیگر، در زمین فساد راه بیندازند


از مرحوم آیت الله سید علی شوشتری رحمه الله تا مرحوم آیت الله قاضی رحمه الله و دیگران سجدات طولانی داشته‌اند. نزدیک‌ترین حالت قرب بین عبد و حق‌تعالی همین سجده است و اگر در خلالش حال ذکر هم بیاید؛ از اینجا به بعد به تناسب افراد شاخه به شاخه می‌شود؛ ولی ذکر سبحان الله بهترین ذکر در حال سجده است. این ذکر، تنزیه حق تعالی است. البته حق تعالی منزه است، ولی با گفتن سبحان الله مشغول بریدن شاخه‌های مختلف علو هستم و معرفت به حق تعالی، زلال و تنزیه می‌شود؛ یعنی خداپرستی من که همراه با انواع آلودگی‌های شرک‌آلود است، به خداپرستی حقیقی تبدیل می‌شود. چه بسا بتوان گفت که ذکر سبحان الله، مقدم بر ذکر یونسیه است؛ به خاطر اینکه در ذکر یونسیه، اول خود حق‌تعالی مخاطب قرار می‌گیرد و این حالتی از حضور را می‌طلبد. کسی که وارد این مرحله شده، باید به یک مراقبه‌های عملی و توجهات باطنی و درک حضور حق تعالی رسیده باشد که از اینجا شروع کند و بگوید: «لا اله إلا انت سبحانک».

ذکر سبحان الله قبل از ذکر یونسیه خوب و مفید است و انسان را به حالت حضور می‌رساند و در این هنگام است که زمان ذکر یونسیه فرا می‌رسد که بگوید: «لا اله الّا انت سبحانک انی کنت من الظالمین». این ذکر نه تنها موانع را زایل می‌کند که مقتضی را هم ایجاد می‌کند. اگر انسان در امور معنوی حتی رزق نداشته باشد، سجده برایش رزق می‌آورد و این امتیاز انسان است. اگر مکتوب نباشد، مکتوب می‌شود؛ به شرط اینکه از ناحیه ما طلب باشد. طلبمان را خراب نکنیم. خودمان را فریب ندهیم، به کم قانع نباشیم. خیلی از افراد هستند که طلب معارف را دوست دارند، ولی فقط دوست دارند. اگر به فرض چیز مشغول کننده‌ای دستش بیاید، ادامه راه را رها می‌کند و به دنبال کار دیگری می‌رود. این‌گونه نباشیم! در پی معنویت بودن انسان را به نتیجه می‌رساند و در این بخش افراد بسیار متفاوت‌اند و شناخت خود انسان و حتی دیگران ممکن نیست، مگر با اعطای شرح صدری از طرف حق تعالی.

 

پی‌نوشت‌ها:

1. سوره قصص: 83.

2. سعدالسعود، سید علی بن طاووس حلی، قم، دار الذخائر، ص 87.

3. بحارالأنوار، ج24، ص396، باب67 .

4. قال الرضا علیه السلام: «أَقْرَبُ مَا یَکونُ الْعَبْدُ مِنَ اللَّهِ إِذَا کانَ فِی السُّجُود». (بحارالأنوار، ج90، ص344).


منابع : 
تبیان،سایت جامع اخلاق، حجت الاسلام جعفر ناصری

 
جی دانلود...
ما را در سایت جی دانلود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : حسین gdownload بازدید : 485 تاريخ : يکشنبه 20 اسفند 1391 ساعت: 16:41

 

اگر دعا به اجابت نرسید چه کنیم
آیت‌الله تهرانی می‌گوید: هر کس در اجابت دعایش تأخیر دید، بگوید: «الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى کُلِّ حَالٍ»؛ خدا را در هر حال سپاس می‏گویم، چه در حالی که دارد به من می‏دهد و چه زمانی که هنوز به من نداده است.
 
آیت‌الله مجتبی تهرانی از اساتید برجسته اخلاق در تازه‌ترین جلسه از جلسات اخلاق و معارف اسلامی ویژه ماه مبارک رمضان به موضوع «مراحل اجابت دعا» پرداخت که مشروح آن در پی می‌آید:
 
 
 
أعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجِیمِ؛ بسمِ اللّهِ الرّحمنِ الرّحیمِ؛
 
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ؛ وَ اسْمَعْ نِدَائِی إِذَا نَادَیتُکَ وَ اسْمَعْ دُعَائِی إِذَا دَعَوْتُکَ وَ أَقْبِلْ عَلَی إِذَا نَاجَیتُکَ فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَیکَ وَ وَقَفْتُ بَینَ یدَیکَ»
 
مروری بر مباحث گذشته
 
عرض شد ماه مبارک رمضان ماه تلاوت قرآن، کلام الهی و ماه دعا است، یعنی راز و نیاز با پروردگار و طلب حاجات، چه دنیوی، چه اخروی، چه برای خود و چه دیگران، که بحث کردم. به مناسبت ایام در جلسه گذشته تذکّراتی دادم و روایتی هم مطرح کردم که البته قبلاً بحث‏هایی در باب نسبت حالت داعی در دعا و اینکه کسی که دعا می‏کند چه حالتی باید داشته باشد شده بود. جلسه گذشته روایتی بود که می‏خواهم به آن اشاره کنم و آن اینکه دو دید مطرح کرد؛ که یکی نسبت به خودش و دیگری نسبت به پروردگارش بیان می‏کرد.
 
حاجتِ حاضر
 
در اینجا مسئله دید به خود را کنار می‏گذارم و دیدی که باید نسبت به پروردگار داشته باشد را مطرح می‏کنم. در مورد مسئله استجابت دعا این تعبیر در روایت از امام صادق(علیه‏السّلام) بود که: «إِذَا دَعَوْتَ‏ فَأَقْبِلْ‏ بِقَلْبِکَ وَ ظُنَّ حَاجَتَکَ بِالْبَابِ»؛ یعنی دعا کردن باید با «اقبال به قلب» باشد و بعد از آن هم باید حاجت خود را حاضر ببینی.
 
اجابت دعا با چه دلی است؟
 
روایت دیگری از امام‏ صادق(علیه‏السّلام) است که در همین رابطه، این تعبیر را می‏فرماید: «إِنَّ اللَّهَ لَا یسْتَجِیبُ‏ دُعَاءً بِظَهْرِ قَلْبٍ‏ سَاهٍ»؛ خداوند دعایی که از دل غافل باشد به اجابت نمی‏رساند. بنابراین چگونه باید باشد؟ این‌جا حضرت دو حالت را برای داعی در حین دعا تفکیک کرده: «فَإِذَا دَعَوْتَ فَأَقْبِلْ بِقَلْبِکَ»؛ یک: هرگاه دعا کردی با توجّه به قلب باشد و رو به سوی خدا داشته باشی. جلسه گذشته عرض کردم که لقلقه زبان نباشد و تمام دلت متوجّه خدا باشد. دو: «ثُمَّ اسْتَیقِنْ بِالْإِجَابَة»؛ این تعبیر خیلی قوی‏تر از روایت قبلی است. آنجا «ظنّ» بود، امّا اینجا «یقین» را آورده است؛ یعنی یقین داشته باشد که به اجابت می‏رسد. این متن روایات ما است: «ثُمَّ اسْتَیقِنْ بِالْإِجَابَة»؛ یقین داشته باش که دعایت به اجابت می‏رسد. حالا این برای حین دعا بود که حالت آن را عرض کردم امّا می‏رویم سراغ بعد از دعا.
 
دو حالت برای داعی
 
در بابِ بعد از دعا، به طور غالب این‌‌‏طور است که انسان در انتظار اجابت است. این طور نیست؟ این مطالبی که می‏گویم همگانی است. در اینجا از دو حال خارج نیست؛ یک: و آن اینکه آثار اجابت را می‏بینم؛ مثل اینکه گره آرام آرام باز می‏شود. حالت دوّم اینکه: می‏بینم که از اجابت خبری نیست، پس در اینجا چه برخوردی می‏کنم؟
 
نمک خوردی، اقلاً نمکدان را نشکن!
 
یکی دو روایت می‏خوانم و جواب را می‏دهم. روایت از پیغمبراکرم داریم که به‏طور کلّی می‏گوید: «قالَ رسول‏الله(صلّی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلّم): مَا یمنَعُ أَحَدَکُم إِذَا عَرَفَ الإِجابَة مِن نَفسِهِ فَشَفِىَ مِن مَرَضٍ أَو قَدِمَ مِن سَفَرٍ یقول الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی بِعِزَّتِهِ وَجَلالِهِ تَتِمُّ الصَّالِحَاتُ»؛ حضرت می‏فرماید: چگونه است که هرگاه یکی از شما می‏بیند که دعایش دارد به اجابت می‏رسد و خدا به دعایش جواب داده، «عَرَفَ الإِجابَة مِن نَفسِهِ»؛ حضرت مثال می‏زند: فرض کنید که شخصی بیماری‏ای داشته و بعد می‏بیند که آرام آرام فروکش می‏کند و یا شخص دیگری مسافری داشته و از او خبری ندارد، امّا خبرش می‏آید که به سلامت رسیده است و می‏بیند که سلامت است و دارد می‏آید و امثال این‏ها. حضرت مثال می‏زند تا ما بفهمیم. در این مواقع چه چیزی جلوگیر از این می‏شود که وقتی این شرایط پیش می‏آید بگوید: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی بِعِزَّتِهِ وَجَلالِهِ تَتِمُّ الصَّالِحَاتُ»؛ سپاس خداوندی که با عزّت و جلال او کارهای نیک انجام می‏گیرد. این تشکّر و سپاسگزاری است؛ تعبیر ساده و خودمانی می‏کنم، حضرت می‏گوید: نمک به حرام نباش! دعا کردی و می‏بینی که انگار گره، آرام آرام دارد باز می‏شود، پس زود به محضر خدا برو و بگو: «اَلحَمدُ لِله»؛ خدایا! سپاس تو را است که به عزّت و جلالت عنایت می‏کنی. به تعبیر من بعد از دعا، اگر اجابت را می‏بینید، نمک به حرام نباشید.
 
اگر دعا به اجابت نرسید چه کار کنیم؟
 
روایت دیگری داریم که آن هم از پیغمبراکرم است که حضرت فرمود: «إِذَا سَأَلَ أَحَدُکُمْ رَبَّهُ مَسْأَلَةً فَتَعَرَّفَ الاسْتِجَابَةَ فَلْیقُلِ»؛ اگر یکی از شما از پروردگارش درخواستی کرد و بعد هم دید که دارد به اجابت می‏رسد پس بگوید: «فَلْیقُلِ»؛ اینجا حضرت امر می‏کند، «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی بِعِزَّتِهِ وَجَلالِهِ تَتِمُّ الصَّالِحَاتُ»؛ این برای آنجایی است که نشانه‏های اجابت را می‏بینم. امّا در آنجایی که تأخیر در اجابت می‏بینم، «وَ مَنْ أَبْطَأَ عَنْهُ مِنْ ذَلِکَ شَیءٌ»؛ یعنی هر کس در اجابت دعایش تأخیر دید، «فَلْیقُلِ» اینجا بگوید: «الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى کُلِّ حَالٍ»؛ خدا را در هر حال سپاس می‏گویم، چه در حالی که دارد به من می‏دهد و چه زمانی که هنوز به من نداده.
 
مگر از خدا طلب داری؟
 
چرا؟ مسئله این است و بحثی هم در دعا داریم. از اموری که در دعا از آن منع شده و البته مضرّ هم هست مسئله استعجال در اجابت است. یک وقت می‏بینید که اجابت می‏رسد، معلوم است که چگونه با خدا برخورد می‏کنم. امّا آنجایی که می‏بیند هنوز خبری نشده، در اینجا باید اشاره کرد که: مراقب باشد تا حالت استعجال در اجابت برای او پیش نیاید، چون همین حالت موجب می‏شود که در اجابت تأخیر بشود. تا خدا می‏بیند، این حالت پیدا شد می‏گوید: فعلاً دست نگه دارید و به او ندهید. نه اینکه مطلقاً به او ندهید. حالا نمی‏خواهم بگویم، چه بسا گاهی خود ما هم همین‏طور باشیم. در باب استعجال در دعا، روایت می‏خوانم و مطلب را هم معنا می‏کنم.
 
قوانین خلقت استوار است
 
در روایتی از امام صادق(علیه‏السّلام) است که می‏فرماید: «إِنَ‏ الْعَبْدَ إِذَا دَعَا لَمْ‏ یزَلِ‏ اللَّهُ‏ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى فِی حَاجَتِهِ مَا لَمْ یسْتَعْجِلْ»؛ وقتی بنده دعا می‏کند، خدا دنبال این است که حاجت او را بدهد. چه بسا یک سنخ مقدّماتی در کار باشد، امّا این‏طور نیست که خدا سلسله اسباب و مسبّبات را برای خاطر بنده به هم بزند. به قول ما، قوانین خلقت که نباید به هم بخورد. باید قوانین بر جای خودش باشد و بر همان روالی که باید به دست من برسد، از همان مسیر برسد، حال چه به نفع من باشد یا به ضرر من؛ در حقیقت خدا در صدد این است که این را هر‏ طور که هست به دست من برساند؛ امّا معقول و مشروع به دست من برسد.
 
عبد شتاب نکند؟!
 
حالا سؤال اینجا است که این تا چه وقت است؟ «مَا لَمْ یسْتَعْجِلْ»؛ یعنی خدا پیوسته در کار حاجت او است امّا به شرطی که عبد شتاب نکند و شتاب به خرج ندهد. یعنی چه؟ به این معنا که تا وقتی داعی، شتاب به خرج ندهد، به اجابت نمی‏رساند. حالا اینکه عبد شتاب به خرج ندهد یعنی چه؟
 
اثر استعجال: از خدا رو برمی‏گرداند!
 
در روایتی از ابوبصیر است که از امام صادق(علیه‏السّلام) نقل می‏کند. می‏گوید، حضرت فرمودند: «لَا یزَالُ‏ الْمُؤْمِنُ‏ بِخَیرٍ وَرَجَاءٍ رَحْمَةً مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»؛ مؤمن همیشه در مسیر خیر است و امیدهایی هم که دارد تا به آن برسد، بر اثر رحمت الهی نسبت به او است؛ امّا: «مَا لَمْ یسْتَعْجِلْ فَیقْنَطَ وَ یتْرُکَ الدُّعَاءَ»؛ تا موقعی که حالت استعجال برای او پیش نیاید. حضرت توضیح می‏دهند که: می‏دانی اگر حالت استعجال یعنی انتظار از اینکه خدا زود برساند و شتابزدگی کند پیش بیاید، چه در پی دارد؟ در حالت شتاب این اتفاق می‏افتد که وقتی عبد ببیند حاجت برآورده نشد، اینجا است که به حالت قنوط و یأس مبدّل می‏شود. از خدا ناامید می‏شود و بعد هم دعا را ترک می‏کند؛ یعنی رویش را از خدا برمی‏گرداند. این‏ها را چون مناسب دیدم که بعد از لیالی قدر مطرح کنم تذکّر می‏دهم.
 
این کار را نکن!
 
وقتی می‏بینی به زودی به دستت نرسید، به حالت استعجال رو نیاوری که این، قنوط را در پی می‏آورد. یعنی چه؟ به این معنا که از خدا ناامید می‏شوی و باز این ناامیدی چه در پی دارد؟ ترک دعا؛ یعنی از خدا رویم را بر می‏گردانم. در حرف‌های من دقّت کنید و ببینید که معارف ما چقدر زیبا است.
 
استعجال یعنی چه؟
 
وقتی جناب ابوبصیر این را از امام‏ صادق(علیه‏السّلام) می‏شنود، نقل می‏کند که: «قُلْتُ لَهُ کَیفَ یسْتَعْجِلُ؟»؛ به آقا عرض کردم: ممکن است به ما بفرمایید: چگونه است که بنده دعا می‏کند و بعد هم در دعا استعجال می‏کند؟ استعجال را برای ما معنا کنید؟ ما گفتیم «شتابزدگی در اجابت»؛ امّا این یک مفهوم ذهنی است. او می‏خواهد تا مسئله را برای ما روشن کند. «قَالَ یقُولُ:» حضرت فرمود: خواهم گفت که استعجال یعنی چه؟ یعنی: عبد دعا می‏کند، بعد هنوز حاجتش به او داده نشده، شروع می‏کند و این حرف را می‏زند: «یقُولُ قَدْ دَعَوْتُ مُنْذُ کَذَا وَ کَذَا وَ مَا أَرَى الْإِجَابَةَ»؛ می‏گوید: مدّت‏ها است دعا کرده‏ام امّا از اجابت خبری نیست، «دَعَوْتُ مُنْذُ کَذَا وَ کَذَا وَ مَا أَرَى الْإِجَابَةَ»؛ مدّتی است که از خدا خواستیم امّا جوابی نمی‏شنوم و چیزی از اجابت نمی‏بینیم. البتّه ابوبصیر انسان فاضلی است. مسئله این است که مواظب باشید تا یک وقت کارتان به این‌جا نکشد. عرض کردم که از دو حالت خارج نیست. یکی اینکه سپاسگزاری خدا را بکنید و دیگری اینکه از خدا طلبکار نشوید.
 
کاروانِ خالی
 
در مقاتل می‏نویسند: در روز عاشورا بعد از آنکه صحنه‏ها تمام شد؛ عمرسعد دستور دارد که به جنازه‏ها و پیکرهای نحس لشکرش نماز بخوانند و دفن کنند. امّا پیکر مقدّس اولیاء خدا بر روی زمین کربلا مانده است. روز یازدهم بود که کاروان آماده حرکت شدند. خاندان حسین(علیه‏السّلام)، بی‏بی‏ها و بچّه‏ها را سوار مرکب‏ها کردند تا به سمت کوفه ببرند. مقدّمه کوتاهی می‏گویم و بعد به توسّلم می‏پردازم. دارد که امام حسین(علیه‏السّلام) وقتی از مکّه خواست حرکت کند و به سمت کوفه بیاید، خیلی با عظمت بود. شاید حدود بیش از دویست یا سیصد کجاوه‏ و... که مورد احتیاج این کاروان بود را همراه داشتند. کجاوه‏ها مخصوص بود، من جمله کجاوه زینب(سلام‏الله‏علیها) که خیلی با عظمت است. دارد وقتی زینب خواست حرکت کند و از داخل منزل بیاید تا سوار بر محمل بشود، قاسم دوید و چهارپایه‏ای آورد و پای کجاوه گذاشت؛ اباالفضل آمد و وقتی دید اصحاب ایستاده‏اند، به آن‏ها رو کرد و گفت: «غُضُّوا أَبْصَارَکُمْ‏»؛ چشمانتان را ببندید؛ که کسی پیکر خواهرش زینب را نبیند. آمد و زانو خم کرد که زینب پایش را بر روی زانو‏ی برادر بگذارد. علی اکبر پرده محمل را کنار زد و حسین(علیه‏السّلام) زیر بغل‏های زینب را گرفت. سوار بر کجاوه شد. زینب(سلام‏الله‏علیها) این‏طور از مکّه حرکت کرد. امّا حالا می‏خواهد از کربلا حرکت کند. مقایسه‏ای بکنید و ببینید چگونه است؟
فارس
جی دانلود...
ما را در سایت جی دانلود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : حسین gdownload بازدید : 516 تاريخ : يکشنبه 20 اسفند 1391 ساعت: 16:40

 

 
حکم کارهای نیک و بد انسان در دوران کودکی
 
 
یکی از شرایط مکلف بودن انسان از سوی خداوند این است که او بالغ باشد، در نتیجه مجازات انسان غیر مکلف صحیح نیست.[۱] با این وجود فقها در بسیاری از موارد برای کودکانی که به سن تکلیف نرسیده اند، اما خوب و بد را می فهمند –که در اصطلاح آنها چنین کودکی “ممیز” نامیده می شود-،[۲] احکامی بیان کرده اند که برخی از این موارد عبارت اند از:
 
۱٫ اگر کسی در حال نماز باشد و دیگری به او سلام کند واجب است جواب سلام او را بدهد، حتی اگر سلام کننده یک کودک ممیز باشد.[۳]
 
۲٫ معامله با کودک نابالغ صحیح نیست، اما اگر کودکی ممیز باشد و چیز کم قیمتی را که معامله آن برای او معمول باشد معامله کند این معامله صحیح است.[۴]
 
۳٫ کودک مسلمان ممیز می تواند حیوانی را به صورت شرعی سر ببرد.[۵]
 
۴٫ اگر کودک ممیزی به دیگری نسبت ناروایی بدهد (قذف)، اگرچه در مورد او مجازات حد اسلامی اجرا نمی شود، اما باید توسط حاکم اسلامی تأدیب شود.[۶]
 
۵٫ مستحب است کودک ممیز را به خواندن نماز و انجام عبادت های دیگر عادت دهند، بلکه مستحب است او را به قضای نماز هم وادار کنند.[۷]
 
۶٫ واجب است انسان عورت خویش را از دیگران بپوشاند. یکی از استثنائات این حکم کودک است. اما کودکان ممیز نیز مشمول همان حکم اولی هستند و استثنا به شمار نمی آیند.[۸] هم چنین نگاه کردن به عورت دیگران حرام است، مگر این که کودک باشد که در این صورت بدون قصد شهوت رانی می توان به عورت او نگاه کرد. البته این حکم منحصر به کودکان غیر ممیز است و نگاه به عورت کودک ممیز نیز حرام است.[۹]
 
یکی از فقها پس از این که رسیدن به سن شرعی بلوغ را یکی از شرایط تکلیف معرفی می کند، توجه به سه نکته را نیز ضروری می داند:
 
۱٫ غیر مکلف بودن کودکی که به سن تکلیف نرسیده است، به این معنا نیست که سرپرست شرعی او حق هیچ گونه امر و نهی شرعی به او را ندارد و نمی تواند او را در مقابل برخی کارهای نادرست عقاب کند و یا در برابر کارهای درستش تشویق کند؛ بلکه او باید به تأدیب کودکی که قابلیت فهم این مطالب را دارد (ممیز) بپردازد تا در زمان رسیدن به بلوغ بتواند از عهده تکالیف خویش برآید.
 
۲٫ شرط بودن بلوغ برای تکلیف به این معنا نیست که اعمال عبادی کودک در صورتی که به طور کامل انجام شود صحیح نیست؛ بلکه اعمال واجب و مستحب برای مکلفین تا زمانی که برای کودک ممیز ضرر نداشته باشد برای او مستحب است. بنابراین هنگامی که کودک به سن هفت سالگی می رسد، مستحب است که نماز بخواند و هم چنین هنگامی که به سن نه سالگی رسید مستحب است روزه بگیرد حتی اگر تنها بتواند بخشی از روز را روزه بگیرد.
 
۳٫ این گونه نیست که کودک ممیز به هیچ وجه در مقابل کارهای نادرستش بازخواست نشود؛ بلکه به عنوان مثال در صورت انجام کاری که به دیگران ضرر مالی بزند به او مهلت داده می شود که پس از رسیدن به سن بلوغ آن را جبران کند.[۱۰]
 
در این جا توجه به دو نکته ضروری است:
 
۱٫در ارتباط با رفتار کودکانی که به سن تمییز و شناخت نرسیده اند، نمی توان قضاوتی ارزشی نموده و کارشان را به بدی یا نیکی منتسب دانست و بدین ترتیب، آن چه در سورۀ زلزال و در مورد تجسم اعمال نیک و بد انسان ها بدان اشاره شده است، در بارۀ چنین کودکانی صادق نخواهد بود.
 
۲٫ تمییز و شناخت هم امری نسبی است، به عبارت دیگر یک کودک می تواند در برخی از موضوعات مورد نظر شرع، دارای شناخت و تمییز باشد، اما در ارتباط با برخی دیگر، فاقد چنین خصوصیتی باشد که تنها در برابر آن چه می داند، پاسخ گو است.
 
به عنوان جمع بندی این بحث می توان چنین گفت: اگر شخصى به سنّ بلوغ نرسیده باشد، ولى بچّه‏اى باهوش و زرنگ، عاقل و هوشیار و ممیّز باشد و خوب و بد را به درستی تشخیص دهد، به نظر ما، اسلام و ایمان چنین شخصى پذیرفته مى‏شود. نه تنها ایمانش پذیرفته است؛ بلکه طبق آن چه فقهاى ما گفته‏اند: عبادات چنین نوجوانى هم صحیح است؛ نمازش، روزه‏اش، حجّ و عمره‏اش و سایر عباداتى را که با رعایت تمام شرایطش انجام مى‏دهد صحیح مى‏باشد و به تعبیر فقهاى اسلام، عبادت‏هاى چنین شخصى شرعى است، نه ‏تمرینى.[۱۱] بنابراین،‏ وقتى عبادت‏هاى چنین نوجوان غیر بالغى صحیح و شرعى باشد، ایمانش به طریق أولى پذیرفته مى‏شود. نتیجه این که، ایمان قبل از بلوغ از نوجوان ممیّز پذیرفته مى‏شود. از این فراتر، ما معتقدیم چنین نوجوانانى در مقابل برخى گناهان مسئول هستند و به صرف نرسیدن به سنّ تکلیف، نمى‏توان آنها را از پیامد تمام گناهان معاف داشت و بدین وسیله چراغ سبزى به آنها نشان داد. بدین جهت اگر بچّه ممیّزى که هنوز به سنّ بلوغ نرسیده و مى‏داند کشتن یک بى‏گناه کار زشتى است، شخص بى‏گناهى را به قتل برساند، ضامن خون او است و در پیشگاه خداوند مسئول است. نتیجه این که، اشخاص غیربالغ در صورتى که عاقل و هوشیار و ممیّز باشند، ایمانشان پذیرفته مى‏شود. بنابراین بلوغ شرط پذیرش اسلام و ایمان نیست.[۱۲]
islampedia.ir
جی دانلود...
ما را در سایت جی دانلود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : حسین gdownload بازدید : 267 تاريخ : يکشنبه 20 اسفند 1391 ساعت: 16:36